از دیدگاه اسلام، حق حیات، حقی الهی است که به بشر عطا شده و انسان ها به حفظ آن مکلف اند. حفظ نفس از مقاصد شریعت است و محروم کردن انسان ها از این موهبت الهی، اگر به ناحق صورت پذیرد، حرام است.
به گزارش شکورنیوز؛جایگاه عملیات انتحاری
«انتحار» در لغت به معنای خودکشی است. اگر انسانی برای امری دنیوی و با قصد خودکشی بدون اینکه توجیه شرعی یا عقلی داشته باشد، خود را از بین ببرد دست به انتحار زده است (ملامحمدعلی، ۱۳۸۵: ۱۹۳). از مجموع آنچه تاکنون از دیدگاه اسلام درباره حق حیات و لزوم حفظ آن سخن به میان آمد، این نکته برداشت می شود که انتحار از نظر اسلام قبیح و از گناهان کبیره بوده و انجام دادن آن حرام است و مرتکبان و فاعلان آن اهل دوزخ اند. در حقیقت، خودکشی در فرهنگ و تعالیم اسلامی نوعی عقب گرد و جداشدن از مسیر کمال و تعالی و سقوط در وادی حسرت و ناامیدی و شرک است و با استناد به منابع اسلامی، تمامی فقها حرام بودن این عمل را بدیهی می دانند (محقق داماد، ۱۳۸۹: ۹).
مبتنی بر اسناد بین المللی عام حقوق بشر نیز، سلب حق حیات از خود یا اعراض از آن ممنوع است و انسان نمی تواند به بهانه آزادی و اختیار، بهره مندی خود را از حقوق انسانی، از جمله حق زندگی، منتفی کند (مقامی، ۱۳۸۷: ۲۶).
عملیات انتحاری، علاوه بر موضوع خودکشی، معنای دیگری را نیز در بر می گیرد و آن اینکه شخص در این عمل برای دست یابی به هدفی خاص در مرحله اول خود و در مراحل بعد شخص یا اشخاص یا اهداف مادی یا معنوی خاصی را از بین می برد. یعنی در اینجا علاوه بر بحث خودکشی بحث دیگرکشی نیز مطرح است و ملاک و معیار در آن رسیدن به نتیجه خاص و هدف معینی است که در آن جهت فرد هدف خود را والاتر از حق حیات خویش و حق حیات دیگران می داند (محقق داماد، ۱۳۸۹: ۹).
در یک تقسیم بندی کلی عملیات انتحاری دارای مؤلفه های زیر است:
۱٫ خشونت و توسل به زور: در این نوع عملیات جنبه های مختلف خشونت نظیر قتل، جرح، تخریب و … قابل مشاهده است؛
۲٫ ایجاد فشار (سیاسی و …) وحشت و ترس: در این نوع عملیات مقصود مد نظر از رهگذر ایجاد فشار به دولت یا جامعه هدف و تولید وحشت فزاینده پیگیری می شود؛
۳٫ اقدام غافلگیرکننده، مخفیانه و ظالمانه: در این نوع عملیات فرد یا گروه تروریستی تا آنجا که می تواند موضع خود را غیرمشخص، پنهان، منافقانه و غافلگیرانه قرار می دهد. زیرا اصلی ترین عامل افزایش تأثیرگذاری بر هدف خود را در غافلگیری می بیند تا از این رهگذر هرچه بیشتر جامعه هدف خود را وحشت زده و مرعوب کند؛
۴٫ رسیدن به اهداف غیرمشروع: افزون بر معنای هدف مشروع و غیرمشروع که با توجه به اوضاع و احوال جوامع و دولت های مختلف متفاوت است هر اقدام انتحاری هدفی را دنبال می کند که حداقل جامعه یا دولتی که هدف قرار می گیرد آن را نامشروع تلقی می کند، هرچند ممکن است برخی دیگر از جوامع یا دولت ها آن را مشروع بدانند؛
۵٫ علم به کشته شدن و تحقیق این موضوع در جهان خارج (قنبری نژاد، ۱۳۹۳).
به نظر پاپ، عملیات های انتحاری جدید اغلب در پنج وجه مهم مشترک اند. وی این وجوه را تحت عنوان «وجوه پنج گانه» تنظیم کرده است. عملیات انتحاری اقدامی «استراتژیک» است. بیشتر مهاجمان انتحاری به گروه های سازمان یافته ای تعلق دارند که در جست وجوی هدف سیاسی ویژه ای هستند. این گروه ها عملیات انتحاری را در جهت همین اهداف مشخص برپا می کنند و آنگاه که تمام یا بخشی از این هدف ها تحقق پیدا کرد، مهاجمان انتحاری نیز متوقف می شوند. منطق استراتژیک عملیات انتحاری، ناظر به «اهداف سرزمینی» است. تروریست های انتحاری، این نوع عملیات را تنها راه ممکن و مؤثر در جهت نیل به اهداف مد نظر می دانند. تروریسم انتحاری از اهداف غیرنظامی/مدنی برای تهدید دیوار امنیتی و افزایش هزینه امنیتی دولت های جدید استفاده می کند. مهار این نوع عملیات نیازمند تدابیر دفاع مرزی و ابزارهای امنیتی درون سرزمین خاص است (فیرحی، ۱۳۸۳: ۱۱۲).
اشاره به مؤلفه های عملیات انتحاری و نکات پیش گفته از این جهت مهم است که علاوه بر جوامع غربی، جوامع اسلامی نیز به دلایل جغرافیایی – سیاسی در معرض این نوع اقدامات انتحاری قرار دارند. حوادث تروریستی پی درپی در کشور عراق، فعالیت های تروریستی گسترده «سازمان مجاهدین خلق» علیه اهداف دولتی و شهروندان ایران، حملات تروریستی در افغانستان، پاکستان و سوریه، و کشتار بی رحمانه مردم بی دفاع در اماکن آموزشی و مذهبی از جمله نمونه های این نوع عملیات انتحاری در جوامع اسلامی محسوب می شود. از نمونه های عملیات انتحاری در جوامع غربی نیز می توان به حملات انتحاری متروی شهر لندن در انگلستان و حمله به برج های دوقلوی سازمان تجارت جهانی در آمریکا اشاره کرد که به حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ مشهور شد.
نمونه اخیر، یعنی عملیات انتحاری در خاک آمریکا، موجب شد این کشور با بهره گیری از قابلیت های رسانه ای و سیاسی خود این گونه عملیات را دارای صبغه دینی و عقیدتی و بر مبنای دستورهای دینی اعلام کند و انگشت اتهام را به سوی اسلام و مسلمانان نشانه رود.
در این پیوند ممکن است عملیات انتحاری به عنوان شیوه ای کارآمد در درگیری های نابرابر و نامتقارن معرفی شود. از این زاویه، کارآمدی حملات انتحاری ناشی از نوعی تحلیل عدم تقارن مبتنی بر محاسبه هزینه و بازده دانسته شده که بر اساس آن مؤثرترین روش برای سازمان ها، گروه ها یا حتی کشورها و نیروهای دولتی است که می تواند برای واردآوردن بیشترین خسارت هم زمان با متحمل شدن کمترین هزینه به کار گرفته شود.
هر دو گزاره گفته شده از منظر مبانی نظری اسلام در خصوص حق حیات و مباحث مربوط به آن مردود است. به عبارت دیگر، صبغه دینی و عقیدتی قائل شدن برای این اقدامات، یا از آن به عنوان شیوه ای کارآمد در درگیری های نامتقارن یادکردن از دیدگاه اسلام پذیرفته شده نیست. توضیح آنکه، دین اسلام راجع به انواع تروریسم، از جمله عملیات انتحاری، نگرشی منفی دارد و مبتنی بر مبانی فقهی و حقوقی، آن را کاملاً مردود می شمارد. البته این نکته در خور توجه است که از جمله عواملی که سبب می شود شخصِ منتحر، تصمیم به چنین عملی بگیرد نداشتن آگاهی و اطلاع کافی از مسائل دینی و ناآشنایی با روح اسلام است. در حالی که، همان گونه که اشاره شد، اسلام دینی است که برای سعادت دنیا و آخرت انسان نازل شده و حق حیات را اساسی ترین حق می داند و ضمن پرهیزدادن از افراط و تفریط، کسی را که متعمداً انسانی را بکشد داخل در عذاب جهنم می داند. واضح است که چنین دینی هرگز نمی تواند مشوق و تأییدکننده عملیات انتحاری باشد. همچنین، یکی دیگر از عوامل اقدامات انتحاری می تواند برداشت سطحی و تبلیغات غیرواقعی و عوام فریبانه دسته ای از علمای متعصب و مقدس مآب و ظاهرنما باشد که به جای تبیین واقعیت های دینی و مذهبی و اهداف والای اسلام این گونه اقدامات غیرمعقول و بدون هدف را به ویژه در برخی کشورهای اسلامی نظیر سوریه، عراق و افغانستان دامن می زنند (محقق داماد، ۱۳۸۹: ۱۱).
بنابراین، عملیات انتحاری، که به معنای خودکشی به همراه دیگرکشی است، طبق ادله ای که از آیات و روایات برداشت شد، مطلقاً حرام است و این مطلب بین تمام مذاهب مشترک است. همچنین، از دیدگاه اسلام، نبرد نامتقارن، به معنای استفاده از شیوه های غیرانسانی نبرد در مقابل دشمن، نهی شده است. اگر به مجموعه تعالیم دین اسلام توجه کنیم درمی یابیم که از اهرم خشونت صرفاً در موقعیت های اضطراری، بسیار محدود و در حد ضرورت آن هم با رعایت انسانی ترین مقررات حقوقی جنگ استفاده می شود (احمدی، ۱۳۸۴: ۱۰۲). پیامبر گرامی اسلام (ص) هنگامی که می خواستند سپاهی را برای جنگ اعزام کنند خطاب به آنها می فرمودند:
سیروا بسم الله رباً و فی سبیل الله و لا تغلوا و لا تمثلوا و لا تعذروا و لا تقتلوا شیخاً و لا صبیا و لا امرأه و لا تقطعوا شجرا الا ان تضطروا الیها؛ با نام خدا و برای خدا و در راه خدا سفر را آغاز کنید. نیرنگ و حقه نزنید، کشته ها را مثله نکنید. سالخوردگان، کودکان و زنان را نکشید و درختی را نبرید مگر آنکه مجبور شوید.
و نیز در همین زمینه از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند: «نهی رسول الله ان یلقی السم فی بلاد المشرکین؛ رسول خدا (ص) از ریختن سم در سرزمین مشرکان نهی کرده است» (کلینی، ۱۴۰۱، ج۲۷: ۵). بنابراین، مکتب اسلام با توجه به دستورهایی که درباره جهاد دارد و توصیه هایی که در این خصوص کرده است برای حقوق انسان ها و حق آزادی و حق حیات آنها احترام ویژه ای قائل است. از این رو مسلماً عملیات انتحاری که عموماً علیه انسان های بی گناه است، همان خودکشی بدون جهت شرعی است و ادله حرمت قتل نفس کاملاً بر آن سازگار و منطبق است (محقق داماد، ۱۳۸۹: ۱۲).
به همان نسبت که از دیدگاه اسلام عملیات انتحاری پدیده ای مذموم است و اقدام کنندگان این نوع عملیات دچار عواقب سخت و عذاب اخروی می شوند، عملیات استشهادی در این خصوص بافضیلت و ارزشمند معرفی شده و با توجه به مشروعیت موضوع شهادت طلبی در آیات، روایات و سیره معصومان و لسان فقهای شیعه و سنی، اقدام کنندگان این نوع عملیات از پاداش و اجر اخروی برخوردار خواهند بود.
عملیات استشهادی به اقدامی اطلاق می شود که شخص با قصد قربت و با علم به شهادت و با هدف ضربه زدن به دشمن و با فرض اینکه راه دیگری وجود ندارد به آن دست می زند و در این میان کشته می شود (ورعی، ۱۳۸۲: ۳۱۲). عملیات استشهادی علیه متجاوزان و اشغالگران سرزمین اسلامی نوعی اقدام جهادی تلقی شده و مجاهد مسلمان به سبب ضربه زدن به متجاوزان و برای دفاع از دین، وطن، آبرو و ناموس خود این عملیات را انجام می دهد.
ادله مشروعیت عملیات استشهادی با توجه به آیات مربوط به جهاد (توبه: ۱۱۱؛ بقره: ۲۰۷؛ توبه: ۴۱؛ انفال: ۶۰)، و همچنین روایاتی که در فضیلت جهاد در راه خدا و شهادت وارد شده قابل مشاهده است.
از این منظر، عملیات استشهادی جنبه دفاعی دارد و برای جلوگیری از تهاجم دشمن، پیشروی و پیروزی او در سرزمین اسلامی استفاده می شود. قاطبه فقهای معاصر نیز عملیات استشهادی را با ذکر شرایطی علیه دشمنان جایز دانسته اند و اکثر آنها حول محور مشروعیت این اقدام، شرایط این نوع عملیات و تفاوت آن با انتحار و عملیات انتحاری نظر داده اند. در این خصوص و از میان اقوال فقهای شیعه می توان به دیدگاه آیات عظام مکارم شیرازی، نوری همدانی، منتظری، گرامی، موسوی اردبیلی، صادقی تهرانی، مؤمن، دوزدوزانی، محقق کابلی، نمازی، سید محمدحسین فضل الله اشاره کرد و از میان اقوال علمای اهل سنت نیز می توان به دیدگاه یوسف قرضاوی، شیبانی، علی محمد الصوّا، محمود بن عقلاء الشعیبی، حامد الگار، فتح الله القاضی، احمد کفتار و فیصل الموسوی اشاره کرد (ملامحمدعلی، ۱۳۸۵: ۲۰۸-۲۱۵). با بررسی اقوال و دیدگاه های اکثر فقها، اعم از شیعه و سنی، می توان مشروعیت عملیات استشهادی را مشروط به شرایط زیر دانست:
۱٫ دفاع از اسلام و مسلمانان متوقف بر انجام دادن این نوع عملیات باشد و اگر راه های دیگری غیر از این عمل برای مقابله و جلوگیری از هجوم آنها وجود داشته باشد، این عمل جایگاه شرعی ندارد؛
۲٫ با اجازه حاکم شرع و با برنامه دقیق نظامی و سیاسی باشد تا از لطمه زدن به موقعیت اسلام جلوگیری شود؛
۳٫ افراد بی گناه که در تجاوز و اشغالگری شرکت نداشتند یا حمایت مادی و معنوی نکرده اند، کشته نشوند؛
۴٫ این عمل با نیت جهاد دفاعی و اعتلای حق و جلوگیری از تجاوز و هجوم دشمنان اسلام و نه به عنوان خواسته شخصی و کشتن خود باشد؛
۵٫ این عملیات باید علیه کفار اشغالگر یا عهدشکن باشد نه هر کافری.
۶٫ مصلحت اسلام و مسلمانان مقتضی چنین عملیاتی باشد.
۷٫ ظن آسیب رسانی یا ایجاد ترس برای جلوگیری از حمله متجاوز در میان باشد.
تشخیص دو شرط آخر بر عهده خبرگان دین و اهل فن است نه مجری عملیات. بنابراین، از دیدگاه اسلامی، عملیات استشهادی و عملیات انتحاری، هم از نظر ماهیت و هم از نظر محتوا، با یکدیگر متفاوت اند. به این معنا که عملیات استشهادی ملاک جهاد و دفاع دارد و هدف اصلی از آن دفاع از کیان دین، مال و ناموس مسلمانان و مبتنی بر ادله جهاد دفاعی و مشروع است و امری عقلایی مبتنی بر ایمان عمیق و قوی و برنامه ریزی و تحت نظر رهبری جامعه اسلامی محسوب می شود. این نوع عملیات در جهت اعتلای کلمه الله است و قصد هراس و نابودی دشمن کافر و اشغالگر را دارد نه مردم بی گناه. در اینجا مقصود شخص از کشته شدن، آسیب رساندن به دشمن و جلوگیری از تهاجم او است. در حالی که در عملیات انتحاری شخص بدون هدف مقدس و والا و فقط بر اساس علل مادی یا روحی از نوع تخریبی و کاملاً از روی سستی ایمان دست به این اقدام می زند. در عملیات انتحاری، آنچه ملاک عمل منتحر است هیچ جهت شرعی ندارد و اقدام او منجر به کشته شدن بی گناهان می شود و این عمل گاه با برداشت غیرصحیح از دین همراه است که برخی برای استفاده های شخصی یا قومی و گروهی علیه هم کیشان خود یا دیگران از آن استفاده می کنند که ادله آن همان حرمت قتل نفس است (محقق داماد، ۱۳۸۹: ۲۵).
درباره «تترس» نیز که عبارت است از سپر قرارگرفتن مسلمانان به دست کفار در جنگ، فقهای امامیه کشتن ایشان به دست لشکر اسلام را فقط در صورت وجود مصلحت بالاتر نسبت به حفظ حیات مؤمن جایز دانسته اند. از طرفی این مسلمانان را سرباز مجاهد اسلام و شهید محسوب کرده اند و پرداخت دیه ایشان به خانواده شان را از بیت المال لازم شمرده اند (نجفی، ۱۴۰۴، ج۴۳: ۴۰۹؛ خویی، ۱۴۱۰، ج۱: ۳۷۱).
از سوی دیگر و از منظر اسناد بین المللی حقوقی، برخی از وجوه مقوله عملیات استشهادی در قالب مباحث مبارزات رهایی بخش و دفاع مشروع قابل طرح است و مقوله عملیات انتحاری می تواند در قالب مفهوم «تروریسم» مطرح شود. بر این اساس، تاریخ روابط بین الملل موج های مختلفی از تروریسم را شاهد بوده است. تکنیک غالب کنش تروریستی در موج اول قتل یا ترور شخصی بود. موج دوم با حمله به اهداف نظامی مشخص می شد که در موج سوم جای خود را به هواپیماربایی، آدم ربایی یا گروگان گیری داد. با پایان جنگ سرد، استراتژیست ها و متفکران غربی، از جمله راپو پورت، معتقدند قرن بیست ویکم شاهد برآمدن موج جدیدی از تروریسم است که مشخصه بارز و تکنیک خاص آن عملیات انتحاری است (پورسعید، ۱۳۸۹: ۲۵۷).
تلاش های گذشته جامعه بین المللی باعث شده است کنوانسیون های مهمی درباره مبارزه با تروریسم شکل بگیرد. تاکنون نوزده کنوانسیون از کنوانسیون های بین المللی و منطقه ای در این زمینه به وجود آمده که در کنار آن قطع نامه ها و بیانیه های شورای امنیت و مجمع عمومی هم قرار دارد (سیم بر، ۱۳۸۳: ۳۴۴). با توجه به کنوانسیون های بین المللی یا قطع نامه های سازمان ملل متحد، اصلی ترین ویژگی بین المللی درباره تروریسم، اجماعی است که درباره مبارزه علیه آن وجود دارد. این در حالی است که به دلیل تفاوت دیدگاه مبتنی بر منافع گوناگون کشورها در نظام بین الملل تاکنون این امکان وجود نداشته که در خصوص مفهوم «تروریسم» اجماعی به وجود آید (همو، ۱۳۸۵: ۱۶۵).
مشکل به دست دادن تعریف مشترک برای «تروریسم» همیشه وجود داشته، با این حال علی رغم فقدان تعریفی مشترک و پذیرفتنی در روابط بین الملل به مرور توافقی نسبی درباره معنای تروریسم بروز کرده است. از این رو در سال ۱۹۸۵ مجمع عمومی، در قطع نامه شماره ۴۰۱۶۱، تمامی اعمال و شیوه های تروریستی را که در هر کجا و به وسیله هر کس واقع شود محکوم کرد و آنها را جرم شناخت. در همین راستا اعضای مجمع عمومی اعلام داشتند که تروریسم شامل اعمال مذکور در پنج معاهده بین المللی، یعنی سه کنوانسیون راجع به هواپیماربایی، معاهده راجع به حمایت از دیپلمات ها و معاهده راجع به گروگان گیری، می شود ولی محدود به اینها نیست (میرمحمدصادقی، ۱۳۸۰: ۱۹۹ و ۲۰۵).
از این رو شاید بتوان گفت از نگاه اعضای مجمع عمومی سازمان ملل پیش بینی می شد که اشکال دیگری از تروریسم ممکن است در آینده مطرح شود که مشمول این قطع نامه واقع شود. به هر ترتیب، همان گونه که در زمان صلح، اسناد متعدد بین المللی درباره محکوم کردن تروریسم و وضع قوانین متعددی برای بازدارندگی از اقدامات تروریستی وجود دارد، در زمان جنگ نیز کنوانسیون های چهارگانه ژنو ۱۹۴۹ و پروتکل الحاقی به آنها در سال ۱۹۷۷ و اصل بنیادین و آمره حقوق بشردوستانه، یعنی اصل تفکیک، نیز دربردارنده هسته اصلی قواعد مبارزه با تروریسم است. مثلاً کنوانسیون چهارم ژنو در ماده ۳۳ هر گونه عمل ارعاب یا تروریسم را ممنوع می داند و بر اساس ماده ۵۱ پروتکل اول اعمال تهدیدهای خشونت آمیز به منظور ایجاد رعب و وحشت در میان سکنه غیرنظامی ممنوع است. در بستر این مواد مهم ترین عمل تروریستی در جریان مخاصمات بین المللی قصد گستراندن ترور در میان غیرنظامیان است. بر این اساس، تروریسم شامل حمله علیه اهداف و اشخاص غیرنظامی است یا شامل حملات تفکیک ناپذیری است که معمولاً ارعاب و وحشت جمعیت غیرنظامی را به دنبال دارد (خانبانی، بی تا).
بنابراین، مبتنی بر اسناد بین المللی، تروریسم بین المللی حمله و تهاجم به اصول انسانی ای تلقی می شود که به ویژه در منشور سازمان ملل متحد مندرج شده است. تروریسم معارض با اصول قانون و قانون مداری، نظم و ثبات و امنیت جوامع انسانی، اصول کرامت و حقوق بشر و اصل حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بین المللی، و استفاده نکردن از زور و خشونت محسوب می شود (سیم بر، ۱۳۸۳: ۳۴۲). با مراجعه به اسناد بین المللی عام حقوق بشری نیز می توان گفت تروریسم در کلیه ابعاد آن نقض حقوق بشر محسوب می شود و تروریسم انتحاری به طور خاص ناقض یکی از حقوق بنیادین آن، یعنی حق حیات، است. در ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر به «حق حیات، آزادی و امنیت شخصی اشاره شده و در مقدمه اعلامیه، بی توجهی و توهین به حقوق بشر را که منجر به ارتکاب اعمال وحشیانه و جریحه دارکردن وجدان بشر شده است محکوم می کند. بر حق حیات و لزوم احترام به آن، در ماده یک میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و ماده ۲ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر و ماده ۴ کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر تأکید شده است؛ ضمن اینکه به حق آزادبودن از ترس و واهمه در مقدمه میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی اشاره شده است.
مسلماً عملیات انتحاری باعث سلب حق حیات و حتی آزادی از ترس و واهمه و امنیت شخصی افراد است. لذا ناقض حقوق بشر است و از منظر اسناد بین المللی حقوق بشری پذیرفته شده نیست. در حالی که موضوع عملیات انتحاری از دیدگاه بسیاری از اسناد حقوقی بین المللی محکوم است و ناقض حقوق بشر مندرج در اسناد بین المللی حقوق بشر محسوب می شود، اما مقوله عملیات آزادی بخش از منظر حقوق بین الملل نه تنها ممنوع نیست بلکه از منظر منشور ملل متحد (فصول ۱۱ و ۱۲، بند دوم ماده ۱، ماده ۵۱، مواد ۱۰، ۵۶، ۷۶) و قطع نامه های سازمان ملل از مشروعیت برخوردار شده است.
به عبارت دیگر، حق مقاومت در برابر اشغال، حق مسلم هر ملتی است و این در قوانین بین المللی پیش بینی شده است. ماده ۵۱ منشور ملل متحد حق دفاع مشروع را به عنوان حق ذاتی برای کشورها به رسمیت شناخته است و مردم سرزمین اشغال شده از روش های گوناگون دفاعی برای دفع تجاوز و اشغالگری استفاده می کنند (ملامحمدعلی، ۱۳۸۵: ۲۱۶).
بنابراین، همان گونه که از دیدگاه اسلام، موضوع اهداف در عملیات انتحاری و عملیات استشهادی کاملاً با یکدیگر متفاوت است، در اینجا نیز اهداف در عملیات آزادی بخش تلاش برای حق تعیین سرنوشت، دفاع مشروع از ملت خود به منظور رهایی از بند استعمار، استبداد داخلی، نژادپرستی و اشغالگری در چارچوب مقررات بین المللی است، در حالی که در تروریسم انتحاری، هدف مشروع نیست و با ارعاب و خشونت همراه است (ترابی، ۱۳۸۴).
کاسسه در تعریف مبارزات رهایی بخش به پیکار ملت ها در اِعمال حق خود برای تعیین سرنوشت خویش علیه حاکمیت استعماری، اشغال نظامی و نژادپرستی یاد می کند (کاسسه، ۱۳۷۰: ۳۱۸). سازمان ملل متحد نیز با تصویب قطع نامه های متعدد به مبارزات رهایی بخش مشروعیت بخشیده است. کنفرانس دیپلماتیک در سال ۱۹۷۷ با تعمیم حقوق بشردوستانه و در قالب تصویب دو پروتکل، مبارزات آزادی بخش را مبارزه گروه های مسلحی دانست که برای دست یابی به حق تعیین سرنوشت با استعمار مبارزه می کنند (همان: ۳۰۶).
از زمان تصویب موضوع مبارزات آزادی بخش در مجمع عمومی سازمان ملل، تلاش این رکن، همواره تأکید بر حقانیت و مشروعیت کاربرد زور از جانب این گروه ها در سه حیطه نبرد با استعمار، اشغال سرزمین به دست بیگانه و تبعیض نژادی استوار بوده است. قطع نامه تعریف تجاوز و اعلامیه اصول حقوق بین الملل در روابط بشردوستانه در ماده ۷ خود مفهوم وسیعی در زمینه نبرد مطرح می کند و مقرر می دارد: به حق، ملت ها، به ویژه ملت های تحت سلطه رژیم های استعماری و نژادپرست یا سایر اشکال سلطه بیگانه که به زور از حق تعیین سرنوشت، آزادی و استقلال ناشی از منشور محروم شده اند، [اجازه برقراری] روابط دوستانه و همکاری میان ملت ها برای مبارزه در راه رسیدن به آن هدف ها و درخواست دریافت پشتیبانی طبق اصول منشور ملل متحد را دارند (طارم سری و دیگران، ۱۳۶۶).
حق توسل به زور در مبارزات آزادی بخش و در مبارزه با اشغالگری و نژادپرستی در قطع نامه شماره ۳۱۴۳ مجمع عمومی به سازمان ساف (سازمان آزادی بخش فلسطین) به عنوان ناظر سازمان ملل داده شده است. بنابراین، عملیات های رهایی بخش عملیات هایی هستند که برای دست یابی به حق تعیین سرنوشت، حق مبارزه مسلحانه علیه استعمار، اشغالگری و تبعیض نژادی را دارند و بدون توسل به اعمال تروریستی و با داشتن مسئولیت بین المللی در قبال اعمال غیرقانونی و رعایت قوانین و مقررات در زمان بروز، فعالیت می کنند (داور، ۱۳۷۳: ۵۱).
نتیجه
اگرچه مبحث حق حیات در اسلام و اسناد بین المللی عام حقوق بشر به رسمیت شناخته شده و افراد نمی توانند این حق را از خود یا دیگران سلب کنند، اما به دلیل وجود زمینه های معرفتی و مبانی نظری متفاوت، تفاسیر مختلفی از حق حیات و سلب آن در اسلام و اسناد بین المللی مشاهده می شود.
از دیدگاه اسلام، حیات جلوه ای از رحمت خداوندی به انسان ها به شمار می آید. از این رو حق حیات، حقی الهی محسوب می شود که خداوند متعال به انسان عطا کرده و فقط او می تواند در آن تصرف کند. از این منظر، اسلام نه تنها حیات را نوعی حق، بلکه حفظ آن را وظیفه و تکلیفی برای انسان می داند و او را امانتدار خداوند در این گوهر ارجمند قلمداد می کند. همچنین، این امکان وجود دارد که اسلام در مسائلی نظیر جهاد، ایثار، عملیات استشهادی و …، به اعتبار اصل خدامالکی به افراد اجازه دهد حیات مادی خود را در معرض خطر قرار دهند که در این حالت نه تنها حفظ حیات مادی ارزشمند نیست بلکه حتی سلب آن ارزشمند می شود. از دیدگاه اسناد بین المللی عام حقوق بشر، به حیات به عنوان عطای خداوند نگریسته نمی شود. همچنین، از این منظر، حیات فقط زندگی مادی و جسمی را شامل می شود و احکام جزایی مبتنی بر آن، مجازات هایی را که به سلب این حق منجر شود عمدتاً نادرست می داند. حق حیات از دیدگاه حقوق بین الملل بشر، حقی بنیادین، مطلق و پایه سایر حقوق تلقی شده که سلب ناشدنی و اعراض ناپذیر است و افراد نمی توانند با سلب حقی بنیادین، امکان بهره مندیشان را از سایر حقوق از بین ببرند.
آنچه با بهره گیری از مباحث فوق، به ویژه درباره عملیات انتحاری، حاصل می شود این است که اصل موضوع حق حیات و ممنوع بودن سلب آن را هم اسلام و هم اسناد بین المللی پذیرفته است و از هر منظر که به موضوع بنگریم، انسان از موهبت حق حیات برخوردار است. لذا انسان نمی تواند با سلب حیات خویش یا اعراض از آن، بهره مندی خود را از سایر حقوق انسانی منتفی کند. از این منظر، عملیات انتحاری، یا تروریسم انتحاری، که عموماً علیه انسان های بی گناه است، هم از دیدگاه اسلام ممنوع است و ادله حرمت قتل نفس کاملاً بر آن سازگار و منطبق است و هم از نگاه اسناد بین المللی حقوق بشر. زیرا باعث سلب حیات و از بین بردن «حق آزادی از ترس و واهمه» و «حق امنیت شخصی» افراد می شود و ناقض دیگر حقوق بشر مندرج در اسناد فوق است. این در حالی است که از دیدگاه اسلام عملیات استشهادی، هم از لحاظ ماهیت و هم از نظر محتوا، با عملیات انتحاری تفاوت دارد. به این معنا که عملیات استشهادی در اجرای جهاد و دفاع و علیه متجاوزان و اشغالگران سرزمین اسلامی و به منظور دفاع از دین، وطن، آبرو و ناموس مسلمانان و با اجازه حاکم شرع و برای جلوگیری از تهاجم دشمن صورت می گیرد. از این منظر، برخی از وجوه مقوله عملیات استشهادی در قالب مباحث مبارزات آزادی بخش و دفاع مشروع در اسناد حقوقی بین المللی قابل طرح است. به عبارت دیگر، حق مقاومت در برابر اشغال در قوانین بین المللی، به ویژه ماده ۵۱ منشور ملل متحد، پیش بینی شده و در عملیات آزادی بخش بر دفاع مشروع از ملت خود به منظور رهایی از بند استعمار، استبداد داخلی، نژادپرستی و اشغالگری در چارچوب مقررات بین المللی تأکید شده است؛ اگرچه به نظر می رسد اسناد بین المللی عام حقوق بشری تصریحی بر جواز عملیات آزادی بخش به معنای کشته شدن خود و اشغالگران ندارد.
مراجع
فهرست منابع
قرآن کریم.
احمدی، محمدرضا (۱۳۸۴)، «امنیت، مفاهیم، مبانی و رویکردها»، در: فصلنامه مربیان، ش۱۵، ص۷۶-۱۱۱٫
اردبیلی، احمد بن محمد (۱۴۰۳)، مجمع الفائده والبرهان، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
باقری، شهلا؛ ملک شاه، آرزو (۱۳۹۰)، «مطالعه تطبیقی حق حیات زن از دیدگاه اسلام و غرب»، در: پژوهش نامه زنان، س۲، ش۴، ص۱-۲۲٫
پارسانیا، حمید (۱۳۹۰)، «فلسفه حقوق بشر از دیدگاه آیت الله جوادی آملی»، در: فصلنامه اسراء، س۳، ش۷، ص۱۲۹-۱۴۶٫
پورسعید، فرزاد (۱۳۸۹)، «تحول تروریسم در روابط بین الملل»، در: تحول مفاهیم در روابط بین الملل، به اهتمام: حمیرا مشیرزاده، نبی الله ابراهیمی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
ترابی، سید حیدر (۱۳۸۴)، «مقایسه دیدگاه اسلام و غرب در مبارزات آزادی بخش و تروریسم»، در: فصلنامه مطالعات منطقه ای جهان اسلام، س۶، ش۲۳، ص۹-۲۵٫
جعفری، محمدتقی (۱۳۷۰)، تحقیق در نظام جهانی حقوق بشر (از دیدگاه اسلام و غرب) و تطبیق آن دو بر یکدیگر، تهران: دفتر خدمات حقوقی بین المللی، ج۱۱۰٫
ــــــــــــــــــ (۱۴۱۹)، رسائل فقهی (علامه جعفری)، تهران: مؤسسه منشورات کرامت.
حرّ عاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹)، وسائل الشیعه، قم: آل البیت.
حقیقت، سید صادق؛ میرموسوی، سید علی (۱۳۸۱)، مبانی حقوق بشر، تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.
حلی، حسن بن یوسف (۱۲۴۷)، ذخیره المعاد فی شرح الإرشاد، قم: آل البیت.
ـــــــــــــــــــــ (بی تا)، تحریر الاحکام الشرعیه علی مذهب الامامیه، مشهد: آل البیت.
خانبانی، پریسا (بی تا). «ضوابط حقوق بشری مبارزه با تروریسم بین المللی»، در: www.terror-victims.com.
خویی، سید ابوالقاسم (۱۴۱۰)، منهاج الصالحین، قم: نشر مدینه العلم.
خمینی، روح الله (۱۴۲۱ق)، کتاب الطهاره، قم: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی قدس سره، ج۲٫
داور، زهرا (۱۳۷۳)، نهضت های رهایی بخش ملی و حقوق بین الملل، استاد راهنما: حسین قلی حسینی نژاد، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق و علوم سیاسی، تهران: دانشگاه شهید بهشتی.
سیم بر، رضا (۱۳۸۵)، «تطبیق تعریف تروریسم از دیدگاه برخی بازیگران مؤثر در نظام بین الملل»، در: فصلنامه راهبرد، ش۴۲، ص۱۴۹-۱۶۷٫
ــــــــــــ (۱۳۸۳)، «جامعه بین المللی و مواجهه با تروریسم، راهکارهای حقوقی سیاسی در ساختارهای یک جانبه و چندجانبه»، در: فصلنامه سیاست خارجی، ش۷۰، ص۳۲۵-۳۴۸٫
صدوق، محمد بن علی (۱۴۰۴)، من لایحضره الفقیه، قم: جامعه المدرسین، ج۴٫
طارم سری، مسعود؛ و دیگران (۱۳۶۶)، «مفهوم تجاوز در حقوق بین الملل»، در: مجله حقوقی بین المللی، ش۸، ص۵-۵۲٫
طاهری، علی رضا (۱۳۶۲)، منشئات حیات از دیدگاه علم و اسلام، مشهد: پارت گرافیک.
عاملی، محمد بن مکی (شهید اول) (۱۴۰۰ق)، القواعد و الفوائد، قم: انتشارات مفید، ج۱٫
عاملی جبعی، زین الدین بن علی (شهید ثانی) (۱۴۱۳)، مسالک الأفهام، قم: مؤسسه المعارف الإسلامیه.
عطیه، جمال الدین (۱۴۲۴)، نحو تفعیل مقاصد الشریعه، دمشق: دار الفکر.
فاضل مقداد، مقداد بن عبد اللّه (۱۴۲۵)، کنز العرفان فی فقه القرآن، قم: انتشارات مرتضوی.
فیرحی، داوود (۱۳۸۳)، «دفاع مشروع، ترور و عملیات شهادت طلبانه در مذهب شیعه»، در: شیعه شناسی، س۲، ش۶، ص۱۰۹-۱۲۶٫
قنبری نژاد، حمیدرضا (۱۳۹۳)، «آیا عملیات استشهادی مصداق تروریسم است»، در: www.borhan.ir.
کاسسه، آنتونیو (۱۳۷۰)، حقوق بین الملل در جهان نامتحد، ترجمه: مرتضی کلانتریان، تهران: دفتر خدمات حقوق بین الملل.
کلینی، ابی جعفر بن محمد (۱۳۸۸)، الاصول الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ج۲٫
کلینی، محمد بن یعقوب (۱۴۰۱)، فروع کافی، بیروت: دار التعارف، ج۲۷٫
محقق داماد، سید مصطفی (۱۳۸۹)، «بررسی فقهی و حقوقی عملیات استشهادی و عملیات انتحاری»، در: نامه الهیات، س۴، ش۱۲، ص۵-۲۶٫
مظاهری، کیمیا (۱۳۸۴)، بررسی رابطه تروریسم و نقض حیات، استاد راهنما: باقر میرعباسی، استاد مشاور: عباسعلی کدخدایی، پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق بشر، تهران: دانشگاه تهران.
محقق حلی، جعفر بن حسن (۱۴۰۹)، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، تهران: استقلال.
مقامی، امیر (۱۳۸۷)، «اتانازی و حقوق بر خویش، چالشی در ماهیت حقوق بشر»، در: مجله ایرانی اخلاق و تاریخ پزشکی، س۱، ش۲، ص۱۵-۲۸٫
ملامحمدعلی، امیر (۱۳۸۵)، مبانی فقهی عملیات استشهادی، قم: زمزم هدایت.
مهرپور، حسین (۱۳۹۰)، نظام بین الملل حقوق بشر، تهران: انتشارات اطلاعات.
مؤمنی، عابدین (۱۳۸۲)، حقوق جزای اختصاصی اسلام، تهران: خط سوم.
میرمحمدصادقی، حسین (۱۳۸۰)، «ملاحظاتی در باب تروریسم»، در: مجله تحقیقات حقوقی، ش۳۳-۳۴، ص۱۸۵-۲۰۸٫
نراقی، احمد بن محمدمهدی (۱۴۱۵)، مستند الشیعه فی أحکام الشریعه، قم: آل البیت.
نجفی، محمدحسن (۱۴۰۴)، جواهر الکلام، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
ورعی، سید جواد (۱۳۸۲)، «مبانی فقهی عملیات شهادت طلبانه»، در: فصلنامه حکومت اسلامی، ش۲۷، ص۳۱۲-۳۴۷٫
نویسندگان:
محسن محمدی الموتی: استادیار گروه علوم سیاسی، مجتمع آموزش عالی شهید محلاتی (ره) (نویسنده مسئول)
محمود جلالی: دانشیار گروه حقوق، دانشگاه اصفهان
مهدی شوشتری: استادیار گروه فقه و مبانی حقوق، مجتمع آموزش عالی شهید محلاتی(ره)
فصلنامه انسان پژوهی دینی شماره ۳۷
انتهای متن/
سامانه پیامک : ۳۰۰۰۸۸۳۰۳۰۳۰۰۰پست الکترونیک: info@zakernews.ir