کهنبودن واژگان در مجموعه شعر «واقعه»، شعر را به سمت کهنگی سوق نداده و شاعر توانسته گاهی امروزیترین ترکیبات و اصطلاحات را در بطن آن بگنجاند و آن را در خدمت بیان مضامین روز بهکارگیرد.
به گزارش شکورنیوز، حسنا محمدزاده در یادداشتی به مجموعه شعر «واقعه» سروده غلامرضا کافی پرداخته که در ادامه منتشر شده است:
«واقعه» مجموعهای است در برگیرنده شعرهایی در قالبهای کلاسیک، سروده شاعری که با بیش از ۱۹ اثر منتشرشده، سالهاست در حوزه شعر و پژوهش، قلمفرسایی میکند. بیشک شاعران و مخاطبان جدی شعر، دکتر غلامرضا کافی را بهواسطه آثار ارزشمندش بهخوبی میشناسند و با قلمش آشنایی دارند. «واقعه» عنوان آخرین مجموعه شعری است که از وی توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شدهاست. درونمایه اصلی اشعار «واقعه» را آموزههای دینی بهویژه قرآن تشکیل میدهد و شاعر در آن به تعقل و تأمل در آیات و روایات و احوال گذشتگان توجه ویژهای داشتهاست. از اینرو میتوان گفت انتخاب نام کتاب، انتخابی کاملاً هوشمندانه بودهاست، نامی که برگرفته از اولین شعر کتاب است؛ شعری در قالب مثنوی و سرشار از آرایههای لفظی و معنوی متعدد با بعد اندیشگی قوی و ارجاعات برونمتنی، به تصویری شاعرانه از روز قیامت پرداختهاست.
مبین ایننه طبق اشکوب، مفتِ دود خواهد شد
خبر از آسمان دارم، زمین نابود خواهد شد
مبین این رشتهکوه، آری! نخ ِ آجیده خواهد بود
دماوند است یا دیوار، پشم چیده خواهد بود
(ص ۸)
این شعر، دریچهای است به دنیای فکری و اعتقادی شاعر که از همان آغاز بهروی مخاطب گشودهمیشود. آنچه در وهله اول و با یک مطالعه ساده جلب توجه میکند، رویکرد سنتی زبان است و بسامد بالای واژگان کهن که در گذشته بیشتر مورد استفاده قرار میگرفتهاند و قدمت دارند؛ واژگانی چون دوال، چارق، فتراک، کیمخت، پاتاوه، کنام، حمایل، گاورس، مردهریگ، رقعه و… که از طرفی میتواند مخاطب را به کنکاش و جستجو برای افزایش دامنه اطلاعاتش وادارد و از طرفی ممکن است مخاطب کمحوصله امروز را که بیشتر دنبال اشعار کوتاه و مضامین ساده و دمدستی است، از خود براند، اما آنچه مهم است این است که کهنبودن واژگان، شعر را به سمت کهنگی سوق نداده است و شاعر توانسته گاهی امروزیترین ترکیبات و اصطلاحات مانند «توپوتشر»، «دندانغروچه»، «ته تو»، «خوشتراش» و… را در بطن آن بگنجاند و آن را در خدمت بیان مضامین روز بهکارگیرد. مجموعۀ «واقعه» را میتوان فرهنگ لغتی دشوار و دیریاب دانست که میکوشد با سپردن این واژگان به ذهن، سخن آن را از گزند روزگار و کموکاستهای آن حفظ کند.
در اشعار «واقعه»، موسیقی بهشدت سنتی است، مخصوصاً موسیقی درونی که بر مدار تنوع و تکرار استوار است. درواقع هماهنگیهایی که از رهگذر وحدت یا تشابه و تضاد صامتها و مصوتها در کلمات پدید میآید جلوههای این نوع موسیقی است که از آن میتوان به انواع جناسهای بهکار رفته در ابیات، قافیههای میانی، همآواییها، موازنه و ترصیع وبهکاربردن انواع سجع اشاره کرد. میتوان گفت این قلمرو موسیقی شعر، مهمترین قلمرو موسیقی است و مبانی جمالشناسی بسیاری از شاهکارهای ادبی در همین نوع از موسیقی نهفته است. ناقدان برای بیان آن از اصطلاحاتی نظیر خوشنوایی و تنالیتی که هر کدام در دانش موسیقی، مفهومی خاص دارد، استفاده میکنند و صورتگرایان روسی آن را ارکستراسیون میخوانند.
تو در من آه و افسوسی، تبِ شبسوز فانوسی
و میترسم ز کابوسی که خوابم میکند کمکم
(ص ۲۷)
ای حجت بیحاجت و ای داعی داهی
ای راهب روحانی و ای شیخ مبرهن
(ص ۱۲)
بگو که بقعۀ باغ بقیع، معمور است
بگو که لال زبانم، بگو بلا دور است
(ص ۵۰)
شاعر مجموعه «واقعه» میکوشد بین تعهدات اجتماعی، سیاسی و دینی از یکسو و تعهدات ادبیاش از سوی دیگر تعادل برقرار کند و این تعادل بین فرم و محتوا همچنان برقرار است. در اغلب اشعار، بیان مضامین خاص و انتخاب واژگان و طریقۀ چینششان برای رسیدن به موسیقی غنی، خواهناخواه شاعر را به زبانی سخته و فخیم رساندهاست، اما این تفکر و نوع استفاده از زبان، میتواند پیدا کردن مضامین و استعارات نو وتصاویر تازه و خیرهکننده را برای شاعر بسیار سخت کند وبه آن تکان و هیجانی که برای مخاطب بعد از شنیدن مضمون تازه ایجاد میشود، دیرتر دست یابد. منظور از مضمون، تنها معنا و محتوا نیست بلکه میتوان تخیل ساختهوپرداختهشده با بخشی از آن را هم در نظر گرفت.
اما در برخی اشعار میبینیم که شاعر بهنوعی از این فخامت فاصله میگیرد و به عینیت و جزیینگری بیشتری میپردازد و دیگر از آن زبان سخته خبری نیست، بلکه با زبان روان و ملموسی مواجهیم که میتواند به تخیل شاعر رنگوبویی تازه و دلخواه ببخشد و دایرۀ وسیعتری از مخاطبان را به خود اختصاص دهد. شاعر میتواندیک شهر را با پارادوکسی زیبا به دختری سربهزیر و درعینحال خودسر تشبیه کند. دختری با گونههایی خوشتراش و ابروهای وسمهکشیده و پلکهای نیمهباز، که در خلال آن بهکاربردن «رسم خنچهبر»، «شبنشینیهای چله»، «صبح مکتبخانه»و… روایت از ناخودآگاه نوستالژیک شاعر دارد.
کنج هشتی مینشستی مثل پنجه آفتاب
رو به حوضِ فرشِ کاشی ششدریها داشتی
قدوبالای خوشت بیچارقد زیبا نبود
گلدرشت از باغ و بوته، روسریها داشتی
(ص ۱۴)
در این چشمه گم شد پریزاد من
که امروز رفته است از یاد من
همینچشمه بود و همینبید پیر
همینجا همینسایۀ دلپذیر
(ص ۱۷)
غبار کدامین سفر بر تو مانده است
که گرد از دلم میزدایی غریبه
تن شهر بوی تو را میدهد، آی!
تو جانِ کدام آشنایی غریبه
(ص ۲۶)
برخی از اشعار دکتر غلامرضا کافی، لحن قلندرانه دارد و شاعر در آن از مفاهیم قلندری بهره بردهاست. چنانچه میدانیم سنایی، پیشگام سرودن غزلهای قلندری است و شاعران پس از او بهندرت مفاهیم دیگری بر آن افزودهاند. قلندران در طول تاریخ با دو چشمانداز کاملاً متفاوت ظهور کردهاند. از دید فقها آنها افرادی لاابالی بودهاند، اما در شعر عرفانی قلندر تا حدّ ولی و انسان کامل ترقی پیدا کردهاست. گویندگان شعر قلندری از گذشته تاکنون همگی اهل شریعت بوده و در مقایسه با دیگر شاعران از حس مسئولیت بیشتری برخوردار بودهاند. بهطوریکه حساسیت آنها در مورد دین و انسان، اجازۀ سکوت به آنها نمیدادهاست. بازتاب این حساسیت را گاه میتوان به صورت نوعی اعتراض و نقد جامعه در شعر باز یافت.
درواقع این دسته از شاعران، ارزشهای اخلاقی و دینی اطرافشان را بهنوعی زیر سؤال میبرند و میتوان گفت افکار قلندری، محصول واکنش شاعر به برخی قوانین خشک مذهبی است. چنانکه عینالقضات همدانی معتقد است: «لازمۀ دین حقیقی، خروج از دین عادتی و اسلام مجازی است». و مهمترین مظهر آن ریاستیزی است.
این شبآویزان که شبگاهان «هوالحق» میزنند
رخنه در ذکر «أنا الحق» قلندر کردهاند
یک رم آهو اگر وحشتگریز غفلتاند
دشت را در زیر پای خود شناور کردهاند
(ص ۴۲)
از نار و نیران رخت تا کی فوطه تا چند؟
در اثم و عصیان چرخ تا کی غوطه تا چند؟
تا چند آخر با ریا در گرم جوشی
تا چند آخر دینفروشی، تنفروشی
(ص ۶۸)
این گلایهمندی منتقدانه، شاعر را بر آن داشته که مخاطبانش را به دینورزی واقعی دعوت کند. درواقع علت نالیدن و درد دینداشتن او ماندن جامعه در پوستۀ دین و پرداختن به ظواهر است. مسلماً چنین اندیشهای پروردهۀ بینشی قرآنی است. این بینش، پارادوکسِ به مسلمانیخواندنِ مسلمانان را شکل میدهد.
دیگران را هم ببین ای کور مادرزاد بخل
کوربودن بهتر است از چشم خودبین داشتن
چیست سود دین که داری در نهان، قلب سیاه
وانگهی بر روی رف، قرآن زرین داشتن
(ص ۳۴)
اینها مواردی هستند که در آن معمولاً کفه پیام، نسبت به شاعرانگی و تخیل، سنگینی میکند و شاعر بیپردهگویی را به پنهانکردن مفهوم در لایههای تشبیه و استعاره و پیچیدگیهای صوری ترجیح میدهد.
مجموعه «واقعه»، تازهترین کتاب از غلامرضا کافی است که در ۸۹ صفحه از سوی انتشارات شهرستان ادب، روانه بازار کتاب شده است.
سامانه پیامک : ۳۰۰۰۸۸۳۰۳۰۳۰۰۰پست الکترونیک: info@zakernews.ir