به گزارش شکورنیوز، چهلمین آیین «شب شاعر»، پاسداشت زندهیاد ابوالفضل سپهر عصر روز گذشته با حضور چهرههای متفاوت فرهنگی در سازمان هنری رسانهای اوج برگزار گردید.
*بر بصیرت سپهر باید درود فرستاد
مصطفی محدثی خراسانی در این مراسم با اشاره به تقارن برپایی چنین برنامهای با رخدادهای موخر کشور اظهار کرد: امروز جامعه حقوقی را مطالبه میکند که ابوالفضل سپهر سالها پیش در غربت این دغدغهها را که معرض انقلاب قرار گرفته بود، داد میزد. هرچند شعر انقلاب در دورههای متفاوت در عرصه حضور داشته اما سپهر جریانی را پیش برد و راه انداخت که خیلیها ناباورانه به آن نگاه میکردند و بر این باور بودند که او ظرفیتهای ادبی لازم را ندارد، اما امروز میبنیم او بدرستی برای این کار انتخاب شده بود.
وی اضافه کرد: در گستره شعر انقلاب و شعر اعتراض، شعر ابوالفضل سپهر به وجود آمد و صدایش از حلقوم شاعران انقلاب شنیده گردید که بر بصیرت او باید درود فرستاد.
*شاعر مردم
محمدرضا وحیدزاده در این مراسم با اشاره به یادداشتی که برای درگذشت ابوالفضل سپهر نوشته بود اظهار کرد: اولینباری که شعری از سپهر را قرائت کردم پانزده سال داشتم. در یک ضیافت بودیم و من میان مجلهباطلههای صاحبخانه شعری را نگاه کردم با زبان و لحنی متمایز. با هیجان و شتابزده اهتمام کردم همۀ شعر را بر تکهورقی پاره بنویسم. تا فردای آنروز آن شعر را آنقدر قرائت کردم که خط به خطش را از بر گردیدم:
اتل متل یه مادر
نحیف و زار و خسته
با صورتی حزین و
دستای پینه بسته
بپرس ازش تا بگه
چه جور میشه سوخت و ساخت
با بیست هزار تومن پول
کرایه خونه پرداخت…
تا فردای آنروز آن شعر را آنقدر قرائت کردم که خط به خطش را از بر گردیدم:وی اضافه کرد: حتی بعدها دلم راضی نمیشد تا این شعر را پاکنویس کنم و در برگهای تمیزتر بنویسم. برایم تقدس خاصی پیدا کرده بود. در پی نشانی از شاعر آن شعر همهجا را گشتم. حتی به سراغ شمارههای بعدی مجله نیز رفتم. هنگامی چهار سال بعد در شهریور ۸۳، برای نخستین بار عکس ابوالفضل سپهر را بمناسبت درگذشت شاعر شعرهای اتلمتل، بر روی صفحۀ تلویزیون نگاه کردم، خشکم زد. با همان لحن و ظاهری که سالها در ذهن خود تصورش کرده بودم، به شعرخوانی نشسته بود و با لبخندی دردآور، روایتگر دردهایی بود که دیگر اکنون قسمتی از وجودش شده بود.
وحیدزاده اظهار کرد: ابوالفضل سپهر رزمندهای بود که جنگ را تنها از راه شنیدههای خود درک کرده بود؛ شنیدههایی که کِی بُوَد مثل دیدن هم ندارد! مگر دیدن منحصرا با چشم سر هست؟ خیلی هم بیراه نگفتند بعضی از خبرگزاریها که وی را جانباز جنگ تحمیلی قرائت کردند. اکنون یکبار هم رسانهها به رسالت حقوقیشان عمل نکنند، به رسالت حقیقیشان! سپهر شوریدهای بود که دوره افتاده بود تا در گوش جنازههای متحرک زیادی از بچههای انقلاب و جنگ تلقین ارزشها را بخواند تا برای زیادی که دیدهها را ندیده بودند، از ندیدههایش روایت کند؛ تا به زیادی از افرادی که مطالب سر کلاسشان را فراموش کردهاند، درسهای غیرحضوریاش را یادآوری نماید.
او اضافه کرد: ابوالفضل سپهر تنها پنج سال از عمر شاعریاش میگذشت و هرکسی که دستی در شعر و ادبیات دارد میداند که پنج سال برای رسیدن به تشخص شعری و شعر شناسنامهدار زیادتر شبیه به یک شوخی خندهدار هست! هنوز می باشند زیادی از شعرا که بسی رنجهای سیساله بردهاند و میبرند و همچنان اندر خم یک کوچهاند. اما سپهر نه به تشخص فکر میکرد و نه به شناسنامه. او نه برای مقامهای کنگرهای شعر میگفت و نه برای سلوکهای سکهای. سپهرها و آقاسیها را هنگامی برای مردم شعر میگویند، باید هم از جشنوارهها و محفلهای ادبی بیرون انداخت و البته قصۀ مسابقه برای شرکت در مراسم ختمشان، خود حدیث دیگری هست.
وحیدزاده در انتهاء اظهار کرد: هنگامی اسمت بهزاد باشد و خودت نام ابوالفضل را انتخاب کنی و مراسم تشییع جنازهات در زادروز علمدار کربلا، هنگامی یکعمر با گمنامی برای شهدا و خانوادههایشان شعر و قطعۀ ادبی بگویی و بدون پیشبینی قبلی نگاه کنی که قبرت را در قطعه شهدای گمنام کندهاند، هنگامی خودت را جامانده از قافله عاشقان سفرکرده بدانی و بعد از مرگت روزنامهها بنویسند: «ابوالفضل سپهر، شاعر و جانباز شیمیایی به شهدا ملحق شد…» آیا نباید به حالت غبطه خورد؟
*برخی به سپهر اظهار کردند خوب تر هست ادبیات فولکلور را رها کند
» آیا نباید به حالت غبطه خورد؟محمدعلی صمدی محقق عرصه دفاع مقدس با اشاره به نخستین دیدارش با زنده یاد ابوالفضل سپهر اظهار کرد: سال ۷۷ در نشریه شلمچه وی را با پای گچگرفته نگاه کردم. در آن دیدار اول خیلی قیافه گرفته بود و من هم که اخلاقی شبیه به خودش داشتم نشستم و قیافه گرفت، اما نمیدانم چه گردید که باهم جوش خوردیم. من در خلوت با او بودم اما حرفهای معنوی که در موردش گفته میشود خیلی برایم قابل درک نیست، زیرا تا وقتی که باهم بودیم پیوسته سروکله میزدیم.
وی اضافه کرد: انتشار نخستین سرودههایش با نشریه آقای مسعود دهنمکی آغاز گردید، اما درخشش او با مجله فکه و آقای داودآبادی اتفاق افتاد. او به من میگفتم بیا برایم تاریخ جنگ را بیان کن تا از روز اول جنگ را مبدل به شعر کنم، حتی بیت اول مربوط با روز اول جنگ را خودش بیان کرد.
صمدی با اشاره به اشعار سپهر اظهار کرد: نمونههای شعرش را برای عباسعلی براتیپور ارسال کرد، اما بعد از مدتی پاراف وی پایش شعرهای سپهر آمد که در آن به وی بیان کرد خوب تر هست شما عرصه شعر فولکلور را رها کنید.
*یکی از شعرا بیان کرد اشعار سپهر اعتبار ادبی ندارد
حمید داودآبادی در قسمتی از این مراسم با اشاره به یکی از اشعال زنده یاد ابوالفضل سپهر واقعه ی سروده شدن آن را توصیف داد و اظهار کرد: روزی در میدان منیریه مراسم هفته دفاع مقدس برگزار و صدای مارش عملیات پخش میشد. در همان میان یک نفر آمد اظهار کرد حمید بیا کمک، هنگامی رفتیم نگاه کردم یکی را خیز گرفته و روی زمین افتاده، ما ۶ نفر به دشواری آن یک نفر را بلند کردیم و به گوشهای بردیم. او آنجا آغاز کرد در همان حال نکته هایی را بیان کردن و از قضا ضبط صوت همراهمان بود و ۴۰ دقیقه صحبتهای آن فرد رزمنده را ضبط کردم و مثل یک نمایش رادیویی رخدادهای جنگ را روایت کرد و هنگامی حالش جا آمد اصلاً خاطرش نبود که چه اتفاق هایی از سرش گذشته، من فایل صوتی آن لحظه های را برای ابوالفضل پخش کردم و او چند روز بعد آن را در قالب شعر برایم قرائت کرد.
وی اضافه کرد: برای تبلیغ مجله فکه آن را به صداوسیما ارسال کردیم، حتی قرار بود برایش هزینه هم بدهیم، اما یک شاعری که خدایش رحمت کند، پای مجله نوشته بود در این مجله اشعاری چاپ میشود که اعتبار ادبی ندارد و همان اشعار علت گردید آگهی ما هم چاپ نشود.
*مرگ بر رانت فرهنگی
رحیم چهرهخند از همراهان زنده یاد ابوالفضل سپهر در این مراسم با اشاره به ارتباط خاص او با جانبازان اظهار کرد: سپهر با جانبازان حشر و نشر نداشت، لکن زندگی میکرد. او پیش از سرودن «اتل، متل، یه مادر» نوحه میگفت و دفتر نوحههایش الآن پیش من هست و آنجا دیگر شاهد غزلهای محکم سپهر هستیم که زبان فاخری دارد، اما سپهر شعر مخاطب را بنا بر احتیاج مخاطب ابداع کرد. او این اشعار را برای چاپ شدن نمینوشت، لکن مینوشت تا در مسجد بخواند و حتی همانها را در دانشگاه تهران قرائت میکرد.
وی اضافه کرد: بنا بر لزوم و احتیاج روز با استفاده از متلها و زبان محاوره شعر میگفت و زیادی میگفتند که این خزعبلات شعر نیست، اما من در جواب به آنان میگفتم از اوائل تاریخ شعر، یک شعر بیاور که مثل این باشد، آنوقت مدرس معلم هستید.
چهرهخند اظهار کرد: سال ۸۶ ما ۲ میلیون تومان با تمام تنگناهای مالی کنار گذاشتیم برای اینکه برای قصه کوتاه ایرانی و شعر اخوان، مراسم ترحیم برگزار کنیم که خب، اذن این کار به ما داده نشد. باور دارم که کسی به فکر شعر فارسی نیست، امروز هم کاری به شعر نداریم، هرچند حوزه هنری و شهرستان ادب داریم. امروز در تهران بیشتر از ۴۰ جلسه شعر وجود دارد و من به آنان سر میزنم اما همه آنان بهاندازه یک ساعت کلاس شعر نیستند. من اگر امروز بخواهم فرزندم را در یک کلاس داستاننویسی که پولش را هم خودم بپردازم، ثبتنام کنم، کجا باید بروم؟ اصلاً کجا هست که بروم؟ این در حالی هست که حوزه هنری و شهرستان ادب وجود دارد، اما ابوالفضل سپهر با مضیقه کار و کوشش کرد. ما هم باید کار کنیم و اینجا میگویم فوت بر رانت فرهنگی.
*مجله شلمچه سکوی پرواز سپهر بود
مسعود دهنمکی کارگردان فیلم پرفروش «اخراجیها» در این مراسم اظهار کرد: امروز روزگار خوشنامی هست و بعضی خیلی علاقهای به یادآوری آن روزها ندارند. هرچند ابوالفضل سپهر امروز اگر بود، از آن گروه نبود که دنبال خوشنامی باشد. مجله شلمچه برای گمنامان عرصه فرهنگ محیط فعالیت بود و از آنجا که امام فرموده بودند جنگ ما، جنگ عقیده هست و این جنگ تمام نمیشود، امروز میبینیم که ۳۰ سال هست این جنگ بعد از جنگ تحمیلی ادامه دارد و مثل ابوالفضل سپهرها، در این جنگ حاضر هستند.
وی اضافه کرد: نخستین مرتبه که ابوالفضل سپهر به دفتر شلمچه آمد، به وی اظهار کردم میخواهیم مقابله کنی یا دنبال کار میگردی؟ او اظهار کرد هردو. همان زمان دفترهای شعرش را هم دیده بودم و به وی اظهار کردم که این اشعار احساسی به درد اینجا نمیخورد. او اظهار کرد غیر از این بلد نیستم. همانجا شعر «مولا ویلا نداشت»، علیرضا قزوه را به وی دادم و اظهار کردم امروز این را کم داریم. بعد برای اینکه کارش را آغاز کند، اظهار کردم اول باید تلفن جواب بدهی و چای بریزی، البته تصور نکنید تلفن جواب دادن کار پیشپاافتادهای بود، لکن یک بخش با اهمیت در مجله، بخش پاسخگویی به مخاطب های بود که سپهر بعد از مدتی کار را یاد گرفت. حتی یادم هست که بعد از قضایای دوم خرداد و برتری در انتخابات، تلفن شلمچه پیوسته زنگ میخورد و طوری سخن میزدند که انگار ما در انتخابات شکست خوردهایم و ما اظهار کردیم آقای ناطق نوری شکست خورده و ما چهکارهایم؟ بعضی ارتباط میگرفتند و توهین میدادند. همان زمان از دفتر وزیر ارشاد با مجله ارتباط گرفتند و ما را به وزارتخانه احضار کردند. به دفتر آقای اشعری که آن زمان معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد بود رفتم و وی که فرد متشرعی می باشند، اظهار کردند بچههای نشریه پشت تلفن هتاکی میکنند، اظهار کردم اشتباه میکنید. مخاطب های می باشند که ارتباط میگیرند و به بچهها توهین میدهند. او برای اینکه خودش اطمینان حاصل گردد تلفن نشریه را گرفت و همینطور که تلفن همراه دستش بود، صورتش سرخ گردید. ظاهراً پیش از آقای اشعری یک نفر ارتباط گرفته بود و توهین داده بود و بچهها فکر کرده بودند، همان نفر قبل بازهم ارتباط گرفته، برای همین میخواستند از خجالتش دربیایند. شلمچه سکوی پرواز سپهر بود.
*تلویزیون در دست ضدانقلاب و سلطنتطلبان
وحید جلیلی در قسمتی از این مراسم با اشاره به اینکه ارتباط خیلی زیادی با ابوالفضل سپهر نداشته و تنها در نمازجمعه وی را میدیده و آشنائیاش از طریق تلویزیون بوده، اظهار کرد: او علیرغم اینکه به چندین هنر آراسته بود و یکی از بازیگران دوست داشتنی تلویزیون به وسیله سریال روزهای گرم تابستان به شمار میرفت، اما اهل رفتارهای هنرمندمآبانه نبود.
وی اضافه کرد: حال که یادی از سریال روزهای گرم تابستان گردید، خوب هست تذکر دهم که خوب تر هست تلویزیون بهجای پخش اراجیفی که اکنون به خورد مخاطب میدهد، این سریالها را بازپخش کند، آن هم تلویزیونی که دست روشنفکرنماها، سلطنتطلبان و ضد انقلابهاست. نگاه کردیم شب یلدا در پیک آنتن میخواستند یکی از نمادهای سینمای فیلم فارسی را نشان دهند و معاون صداوسیما هم محکم پای آن ایستاده بود. خوب هست با بازپخش آن سریالها به قیاس امروز و روز گذشته بنشینیم و در بازپخشها تنها به سراغ آرشیو سیاسی نروند.
جلیلی با اشاره به نخستین عکسی که از سپهر در ذهن دارد، اظهار کرد: همان کودک پرمسئولیت آن سریال نخستین عکسی هست که از او در خاطرم میآید. او نسبت به خانواده شهدا غیرت خاصی داشت. سپهر نماد هنر مردمی بود و در هر بوم و محیطی چهرههایی میبینیم که بین مردم اثرگذاری گذار بودند اما معروف نبودند. هنرمندان مردمی از نقاش تا شاعر در این بین قدرشان دانسته نشد.
او اضافه کرد: شاعران انقلاب که مردمی بودند، صدای گویای انقلاب بودند. توجه به ادبیات فولکلور و عامیانه و تلفیق آن با ادبیات اعتراض، مهمترین کار ابوالفضل سپهر بوده هست. امروز سکولاریسم در فضای فرهنگی رایج هست، به این مفهوم که اذن نمیدهند داشتههای تاریخی با معارف انقلابی تلفیق کنیم و سپهر شعر اتل، متل را با ادبیات انقلاب تلفیق میکند.
*سپهر «فایز» شعر دفاع مقدس
محمدصادق کوشکی در بخش دیگری از این مراسم اظهار کرد: رفاقت با ابوالفضل سپهر به وسیله محمدعلی صمدی در نشریه شلمچه اتفاق افتاد. صمدی به من اظهار کرد که او شاعر هست، اما من باور نکردم تا اینکه اشعارش را به من نمایش داد. او بهشدت آدم باادبی بود و احترام اشخاص پیشکسوت را رعایت میکرد.
وی اضافه کرد: مردم شناختی از فایز دشتی ندارند، اما دوبیتیهای او بین عموم مردم، چوپانها و بومیان جنوب خوانده میشود و معروف هست. درحالیکه اشعار سعدی و حافظ را اینطور نمیخوانند. حال بنظرم ابوالفضل سپهر نیز میتواند فایز دشتی شعر دفاع مقدس باشد، زیرا شعرش توسط عموم مردم خوانده میشود.
*خروج از شرایط سخت امروز با دفاع مقدس
حجتالاسلام پژمانفر عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در این مراسم اظهار کرد: سپهر اهتمام کرد آن چیزهایی که از جبههها باید نگاه کند را نگاه کند و در اشعارش نشان دهد.
وی اضافه کرد: علی رغم اینکه دو دهه از دفاع مقدس میگذرد، میبینیم که رخدادهای در حال فراموشی هست. شاهدان آن روزگار توانستند بعضی مسائل را به تابعین برسانند تا در قالب شعر و دیگر قالبهای هنری بیان گردد، اما مسئولین نتوانستند از ارزشها دفاع نمایند و امروز میبینیم که زیادی از آنان از جامعه رفته، اما با برپایی چنین برنامههایی میتوان آنان را نگه داشت، زیرا جامعه امروز شرایط دشواری دارد و برای خارج شدن از آن جز دفاع مقدس راهگشا نخواهد بود.
*ابوالفضل برای عاشق شدن به دنیا آمده بود
مادر ابوالفضل سپهر در انتهاء این مراسم اظهار کرد: ابوالفضل هرقدر میگفت و میسرود، زیادتر شیفته شهدا میشد. یاد شهدا و خاکهای جنوب وی را هوایی کرده بود. اگر اشعار او به دل مینشیند به علت این هست که از صافی دل عاشقش عبور کرده بود.
وی اضافه کرد: او انگار برای عاشق شدن به دنیا آمده بود، برای خادم شهدا بودن، فدایی ایثارگران و جانبازان راه خمینی بودن؛ پسر من برایم مایه افتخار بوده هست.
در انتهاء این مراسم از مقام این شاعر دفاع مقدس و مادر او تقدیر و تجلیل به عمل آمد.