امام گفت که من زجری نکشیدهام. روزی که مرا در قم بازداشت کردند و به باشگاه افسران تهران بردند، آنجا را بهتر از خانه خودم دیدم. بعد از آن در زندان و خانهای که آنجا تحت نظر بودم، بد نگذشت. ترکیه بهتر از ایران بود. نجف هم که خانه خودم بود. این باغچهای که در آن نشستهایم، بهتر از خانه قم است.
به گزارش شکورنیوز، کتاب «الف لام خمینی» اثر هدایتالله بهبودی که انتشارات موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی آن را منتشر کرده و برای نخستین بار در سی و یکمین نمایشگاه کتاب تهران به دست علاقهمندان رسید، اثری روان و خوشخوان از کودکی بنیانگذار جمهوری اسلامی تا چند ماه پس از انقلاب اسلامی است.
دست خدا
در دهم آبان اعتصابات رو به گسترش ادارات، سازمانها، کارخانهها و صنایع به بخش نخاعی، یعنی صادرات نفت رسید. صدور نفت به خارج از کشور قطع شد و تولید آن فقط به اندازه مصرف داخلی ادامه یافت. ارتش، تأسیسات مهم نفتی را اشغال کرد. مدتها بود که شعاع اعتراضات از مرزهای قومی و مذهبی گذر کرده بود. مردم آذرشهر آذربایجان با ۱۲ کشته و اهالی سنندج کردستان با ۱۱ کشته صدای پیچیده در جغرافیای ایران را تکرار کرده بودند. دانشآموزان را باید پیشران تظاهرات و اعتراضهای همگانی در این روزها دانست. اول آبان در شهر گرگان یازده دانشآموز با گلوله مأموران حکومتی زخمی شده بودند. آنان تصمیم به پایین کشیدن مجسمه شاه داشتند. سوم آبان در شهرضا یک جوان در این راه جان خود را از دست داده بود. چند روز بعد در بروجرد دو جوان دیگر هنگام یورش به مجسمه محمدرضا پهلوی کشته شده بودند. آنها پیش از این تصاویر شاه و خاندان او را از دیوار کلاسهای درس برداشته، و نام برخی از مدارس نامگذاری شده به اسم خاندان سلطنتی را تغییر داده بودند.
هر رویدادی که در ایران رخ میداد، نمایشی از تند شدن شیب سقوط نظام پادشاهی بود. تک گدازههای اعتراض و فداکاری که در زمستان ۱۳۵۶ و بهار ۱۳۵۷ از بلندای کشور جهیده بود، در پاییز ۵۷ به آتشفشانی فعال تبدیل گشت. اقدامات ریز و درشت هیأت حاکمه از احضار و بازداشت دولتمردانی چون نعمتالله نصیری و امیرعباس هویدا تا راهاندازی پدیده چماق به دستان و به هم ریختن شهرهایی چون گرگان، همدان و زنجان، کمکی به خاموشی و سردی آن گدازههای روان نمیکرد.
در آیینه چنین جنبشی بود که امام خمینی فروپاشی نظام شاهنشاهی را بهروشنی میدید. «من مطمئن هستم که شاه از این مبارزات کنونی علیه خود و سلطنت خاندانش جان سالم به در نخواهد برد.» امام خمینی این جمله را در پاسخ به پرسشی از خبرنگار روزنامه انگلیسی گاردین گفت. او امروز، دهم آبان، سه گفتوگوی رسانهای با روزنامه لاکروا، چاپ ایتالیا، رادیو تلویزیون اتریش و گاردین داشت؛ و آنچه به خبرنگار رادیو تلویزیون اتریش گفت تصویری از آینده ایران منهای شاه بود. «با قیام انقلابی ملت، شاه خواهد رفت و حکومت دمکراسی و جمهوری اسلامی برقرار میشود. در این جمهوری یک مجلس ملی، مرکب از منتخبین واقعی مردم، امور مملکت را اداره خواهند کرد. حقوق مردم، خصوصاً اقلیتهای مذهبی، محترم بوده و رعایت خواهد شد. با احترام متقابل نسبت به کشورهای خارجی عمل میشود. نه به کسی ظلم میکنیم و نه زیر بار ظلم میرویم.»؟
واژههای واژگون
پس از آزادی ۱۱۲۶ زندانی سیاسی در سوم آبان، جراید از زبان ناصر مقدم، رئیس ساواک، نوشتند که ۱۰۰ زندانی سیاسی دیگر در زندانها بسر میبرند و تا نوزدهم آذر همگی آزاد خواهند شد. گویا حساب آقایان سید محمود طالقانی و حسینعلی منتظری با دیگر دربندشدگان فرق میکرد که جداگانه و به دستور شخص شاه در هشتم آبان آزاد شدند. جایگاه اجتماعی این دو روحانی مبارز، نام، تصویر، مصاحبه و رویکرد مردم به آنان را به صفحه روزنامهها کشاند. امام خمینی نیز در یازدهم آبان در دو پیام جداگانه به آن دو، ضمن تمجید از مجاهدتهای ایشان، نکتهای که بارها آن را گفته و نوشته بود، تکرار کرد. او میدانست که نقش راهبری آقایان طالقانی و منتظری در ایران مؤثر است و این دو پیام تکثیر و در بین مردم پخش خواهد شد ازاینرو به هر دو نوشت که ملت ایران «با چه منطق ممکن است از خیانتها و جنایتهای بیپایان این اهریمن جهنمی بگذرد و به مقام سلطنت غیرقانونی او سر نهد؟ ما با این منطق، مخالف، و کسانی که با آن موافقاند با ملت و ما، که خدمتگزار ملتیم، موافق نیستند» و همین مضمون را برای آقای منتظری یاد کرد: «ما با بودن رژیم حاضر، دمکراسی را هم، به فرض محال اگر تأمین گردد، نمیپذیریم. ملت نمیتواند از خون جوانان عزیز خود و خیانتهای چندین ساله صرفنظر کند.»
امام خمینی در گفتوگوی امروز خود با رادیو تلویزیون لوکزامبورگ، تظاهرات دیروز مردم در شهرهای تهران و قم را در تجلیل از آقایان طالقانی و منتظری دانست. دیروز/ دهم آبان تظاهرات و راهپیمایی پرشوری در تهران و قم رخ داده بود. گفته شد دویست هزار نفر گل به دست به دیدن آقای طالقانی رفته بودند. در قم نیز راهپیمایی مردم به در خانه آقای منتظری رسیده بود. نیمی از بازار و مغازههای شهر نیز تعطیل شده بود.
دومین مصاحبه آقای خمینی در این روز با روزنامهایتالیایی پائزهسرا بود. خبرنگار این نشریه گفت، حال که حکومتهایی چون عربستان که نام اسلام را یدک میکشند، جهان غرب را منزجر نمیکنند، نظام توحیدی در جمهوری اسلامی چه مشخصاتی دارد [که غرب از آن وحشت میکند؟] آیتالله گفت که ما کاری برای خوشامد غرب نخواهیم کرد. «مگر سایر دولتها در تعیین خطمشی سیاسی خودشان و با تعیین نوع حکومتشان به آرای ملت ایران مراجعه میکنند؟» و در برشماری ویژگیهای جمهوری اسلامی افزود که زمامداران این حکومت نمیتوانند با سوءاستفاده از مقام، ثروتاندوزی کنند و یا امتیازی برای خود کنار بگذارند. در همهجا به آراء همگانی رجوع خواهد شد. سلطه بیگانگان در سرنوشت مردم پذیرفته نمیشود. مطبوعات در نشر حقایق آزاد هستند. گردهم آیی ها، اگر مصالح عمومی را به خطر نیندازد، آزاد است. حد و مرز این آزادیها در قاموس اسلام مشخص شده است.
محور سخنان امروز آیتالله خمینی برای دیدارکنندگانش در نوفللوشاتو، پرداختن به واژههای واژگون بود؛ لغتهای زیبایی که مفهوم آنها در ایران دیگرگون شده است. او با اشاره به دیدار رضا پهلوی، پسر بزرگ شاه با جیمی کارتر و پشتیبانی دیگر بار رئیسجمهور آمریکا از محمدرضا پهلوی، گفت که کارتر هم این واژهها را با مفهوم دیگر به کار میبرد و میگوید شاه به مردم ایران آزادی داده است. گفتنی است رضا پهلوی در این زمان برای آموزش خلبانی هواپیماهای جنگی در آمریکا بسر میبرد. دیدار جیمی کارتر با او، آن هم در حوالی سالگرد تولد ولیعهد نهم آبان، نشاندهنده حمایت دولت آمریکا از پادشاه ایران و نظام سیاسی حاکم بر کشور بود. کارتر در این دیدار گفته بود «ما برای شاهنشاه بهترین آرزوها را داریم و امیدواریم به زودی مشکلات جاری را حل کنند.» او از اقدامات شاه برای توسعه دمکراسی تشکر کرده بود. آقای خمینی گفت که [ترجمه] آزادی در ایران همان اختناق است؛ فضای باز سیاسی یعنی جلوگیری آزادی قلم و بیان؛ اصلاحات ارضی یعنی انهدام و نابودی کشاورزی؛ انقلاب سفید یعنی سیاه [بخت کردن سرنوشت ملت]؛ حزب فراگیر رستاخیز همان [دیکتاتوری] است. امام خمینی افزود که مردم معادل حقیقی این واژهها را دریافتهاند و میدانند که بر سر دو راهی مرگ و زندگی ایستادهاند. اگر ادامه سلطنت شاه پذیرفته شود، یعنی نابودی مملکت اسلامی؛ و این بالاترین خیانتی است که میشود به اسلام و کشور کرد. بقای نظام شاهنشاهی و تعهد شاه به قانون اساسی مشروطه [یعنی مرگ.] «اگر این قدم را ما سست بگیریم و بگوییم حالا ما به همین حد [سلطنت شاه و نه حکومت او رضایت بدهیم] قلمهای ما را خرد خواهند کرد. این دفعه اگر این مار زخمی گرم بشود، همچون زهری بر ایران و ایرانی خواهد زد که تا ابد سرش را نتواند بلند کند. دیگر تا آخر ایرانی روی زندگی و روی آزادی و روی استقلال نخواهد دید.»
نخستوزیری جبرائیل امین
امام خمینی از مهدی عراقی خواسته بود دستکم یک ماه در نوفللوشاتو بماند. ماند و مدیریت امور داخلی آنجا را به عهده گرفت. نخستین نمود حضور او در تدبیر منزل نظمبخشی به خورد و خوراک کسان مستقر در آنجا و میهمانان گاه چند صد نفری هر روزه بود. پیش از این محمد کیارشی، از باشندگان اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا، وعدههای سهگانه صبحانه و ناهار و شام را تهیه میکرد. مدتی خانم سرور طلیعه، همسر ابراهیم یزدی، پختوپز غذای امام و شاید دیگران را برعهده گرفته بود. عراقی کنار آن باغچه گاز و دیگ و دیگر اسباب آشپزی را چید. برنامه غذایی او پیچیده نبود. ظهرها با آبگوشت و شبها با سیبزمینی و تخممرغ پذیرایی میکرد. حضور گهگاه گوجهفرنگی در وعده شام به برنامه غذایی او تنوع میبخشید! گوشت از کجا و چگونه خریداری میشد؟ از یک قصاب تونسی که ذبح شرعی را، هم به رسم شیعیان و هم به آیین مذاهب چهارگانه اهل تسنن، آموخته بود. اما عراقی یکبار به سبک هیئات، خود و دوستان همراهش، اقدام به کشتن و سلاخی گوسفند کردند. رو به قبله سر بریدند و آویزانش کردند. آیتالله از موضوع باخبر شد و آبگوشت آن روز را نخورد. به عراقی گفت که این کار شما خلاف قوانین دولت فرانسه است؛ نمیخورم. «خانم (مرضیه) دباغ روزی به من گفت همین مسئله یکبار دیگر و هنگامیکه برادران چند عدد مرغ را ذبح کرده بودند پیش آمد که امام با حالتی معترضانه از خوردن آن غذا خودداری کردند.»
از دیدارهای خصوصی امروز دوازدهم آبان آیتالله روایتی در دست نیست، اما گویا دیروز شیخ محمدمهدی شمسالدین که از بیروت به پاریس آمده بود، با امام خمینی دیدار و گفتوگو کرده بود. شیخ پیش از مهاجرت از عراق به لبنان در سال ۱۳۴۸ش، حدود چهار سال از دوره تبعید آقای خمینی را درک کرده بود. آشنایی نزدیک آن دو چهبسا در این بازه رقم خورده باشد. آقای خمینی در سخنرانی امروز خود از بیهودگی حکومتنظامی گفت و با این پیشبینی که ممکن است دولت نظامی مقدرات کشور ایران را بر عهده گیرد، افزود که آن هم بسان حکومتنظامی مستقر در دوازده شهر ایران، شکست خواهد خورد. او اجرای هر طرحی را برای ادامه سلطنت شاه ناکارآمد دانست و گماردن رجال دور از دستگاهی که تار بدنامی بر آنان تنیده نشده را بیاثر خواند و افزود که حتی بر فرض محال اگر شاه بتواند جبرائیل امین را هم به نخستوزیری برساند، کاری غیرقانونی کرده است و پذیرفتنی نیست، چراکه بنیان سلطنت پهلوی خلاف قانون اساسی مشروطه بوده است؛ مجلس مؤسسان که در ۱۳۰۴ش با دغلکاری رضاخان و فرماندهان لشکر او تأسیس شده، بنای سلطنت را در خاندان پهلوی گذاشته بود، قانونی نبود. آیتالله اضافه کرد، فارغ از وجهه غیرقانونی سلطنت پهلوی، ملت ایران یکصدا متقاضی رفتن شاه است؛ اگر شهادت بدهند که چنین فریادی از ملت ایران به گوش نمیرسد «از قولمان برمیگردیم، میرویم سراغ زندگیمان.»
بار دیگر امینی
در ایران نام علی امینی، نخستوزیر اسبق ایران (۱۳۴۰-۴۱ش) پس از ملاقات با محمدرضا پهلوی در دهم آبان ماه بیش از پیش بر سر زبانها افتاد. از او به عنوان کسی که میتواند کابینه آشتی یا کابینه ائتلاف ملی تشکیل دهد یاد میشد. او به برخی از روزنامههای ایران گفت که درباره مسائل حیاتی کشور با شاه گفتوگو کرده، اعلیحضرت را آماده احیای مشروطیت و پذیرش نقشی که قانون اساسی به پادشاه داده، یافته است. امینی گفت که چاره بحران کنونی ایران اجرای قانون اساسی، پیشرفت قدم به قدم و جلوگیری از به هم خوردن بنیاد مملکت [= نظام سیاسی حاکم] است. مواضع سیاسی علی امینی برای هیأت حاکمه ایران روشن بوده و در آن شرایط، فاصله سلیقه سیاسی شاه و نخستوزیر گذشتهاش به کمترین اندازه خود رسیده بود. امینی معتقد بود در ایران باید رژیم سلطنت باقی بماند وگرنه جنگ داخلی موجب تجزیه ایران میگردد. و در شرایط فعلی هیچکس صالحتر و بهتر از شاهنشاه آریامهر نیست روحانیت مورد احترام ما است ولی نباید در امور دولت و مملکت دخالتی بکنند و دستگاه حکومت هم باید برنامه کار خود را با اصول مذهب تطبیق دهد که رنجشی در بین جامعه روحانیت ایجاد نشود.»
امام خمینی هم در سخنرانی سیزدهم آبان و هم در گفتوگوی آن روز خود با رادیو تلویزیون سوئد به این مسئله پرداخت و گفت که پس از شکست دولت آشتی ملی، یکی از شاهدوستان آمریکاخواه خیال نخستوزیری دارد. آیتالله گفتار علی امینی را به احتمال زیاد از رادیو ایران شنیده بود. امینی در آن مصاحبه رادیویی گفته بود که آقای خمینی در پانزده سال گذشته، زجر بسیار دیده و مواضع امروز او به دلیل همان گذشته دردآلود اوست؛ آیتالله وطنپرست است و اگر از مواضع یکسویه خود کوتاه نیاید موقعیت جغرافیای سیاسی ایران به خطر خواهد افتاد. [تجزیه خواهد شد و یا به دهان ابرقدرتها خواهد افتاد.] خوب است گذشت کنند. امام گفت که من زجری نکشیدهام. روزی که مرا در قم بازداشت کردند و به باشگاه افسران تهران بردند، آنجا را بهتر از خانه خودم دیدم. بعد از آن در زندان و خانهای که آنجا تحت نظر بودم، بد نگذشت. ترکیه بهتر از ایران بود. نجف هم که خانه خودم بود. این باغچهای که در آن نشستهایم، بهتر از خانه قم است. سخنان امام آشکارا آمیخته با طنز بود. برخی از حاضران شادابی آن روز آیتالله را به یاد دارند. با اینکه از اقامت در فرانسه دلخوش نبود، حال عمومی امام بهتر شده بود. «حاج احمد آقا میگفت: وضع جسمی امام به مراتب بهتر از نجف است. بسیاری از دردها و مشکلات جسمی امام اینجا رفع شده و بسیار سرحال است. میگفت: امام در نجف کمر درد داشت، قلبش ناراحت بود، ولی همه آن ناراحتیها تمام شده است.» امام افزود: «زجرمان زجر این ملت است. من وقتی صورت آن مردهایی که بچههایشان و پسرهایشان را کشتند در ذهنم میآید، زجر میبرم. من وقتی آن مادری که یقهاش را پاره میکند، در مقابل [نظامیان]… که بیایید من را بکشید، شما که جوانم را کشتید… این زجر میدهد ما را؛ نه اینکه به من… بد گذشته؛ زجر دیدهام. نه، خیلی هم خوش گذشته. آنچه که مرا زجر میدهد آن مصیبتی است که بر ملت وارد شده. مسلمان اگر بر ملت خودش زجر نبرد مسلمان نیست. امام گفت [امینی] طوری از ایران حرف میزند که انگار ما اطلاعی از این موضوع نداریم. او میگوید با بودن شاه خطری ایران را تهدید نخواهد کرد و در نبود او مملکت به دست ابرقدرتها خواهد افتاد! آیتالله پرسید مگر نه این است که در دوره سلطنت پهلوی، ابرقدرتها بر ایران مسلط شدند؟ «اینها الآن سلطه ندارند بر ما! و اگر شاه برود سلطه پیدا میکنند؟! اگر یک حکومت اسلامی پیدا شد که نص قرآنش این است که نباید غیرمسلم بر مسلم مسلط باشد، آن وقت مسلط میشوند اینها؟؟ [برعکس]… وضع جغرافیایی مملکت ما اقتضای این را دارد که برای جلوگیری از هر دو قدرت و تأمین صلح در این جای دنیا، یک قدرتی در کار باشد؛ نه انگلی.»
آقای خمینی اشارهای هم به دوره نخستوزیری امینی کرد و افزود که در زمان او طرح اصلاحات آمریکایی به جریان افتاد. «و من همان بودم که به شما پیغام دادم که آقا نکن این کار را. این، زراعت ما را به زمین میزند. خدا میداند به فرستاده ایشان گفتم که نکنید این کار را… تو بودی که زراعت مملکت را به زمین زدی برای خاطر آمریکا. حالا شما میخواهید اصلاح بکنید؟» حرف آخر آقای خمینی این بود که ببینید مردم چه میخواهند؛ همان را به ایشان بدهید. آنها استقلال و آزادی میخواهند، نه حکومت پهلوی.
دومین دیدار با سنجابی
در چهاردهم آبان، یک هفته پس از ملاقات نخست کریم سنجابی با امام خمینی، دیدار دوم دست داد. آیتالله پیش از ملاقات دوم از سنجابی خواسته بود موضع خود را در برابر سلطنت شاه و نظام سیاسی ایران روشن کند. او پیش از ترک تهران در گفتوگو با جراید، جبهه ملی را پاسدار قانون اساسی دانسته و آن را در هر زمان قابلاجرا توصیف کرده بود. سنجابی در چند روز اقامت خود در پاریس از نزدیک با دیدگاه امام خمینی درباره آینده سیاسی ایران آشنا شده بود و میدانست که برای اعلام همسویی جبهه ملی با رهبر انقلاب باید جهتگیری خود را نسبت به بود و نبود شاه و خاندان او آشکار کند. تا اینکه «من این طرح سه مادهای را به خط خودم نوشتم و خدمتشان فرستادم. ایشان به خط خودشان واژه استقلال را به آن اضافه کردند. آن وقت امضاء کردم و فردای آن روز فرستادم خدمتشان.»
دستنویس سنجابی چنین بود: «۱- سلطنت کنونی ایران با نقض مداوم قوانین اساسی و اعمال ظلم و ستم و ترویج فساد و تسلیم در برابر سیاستهای بیگانه فاقد پایگاه قانونی و شرعی است. ۲- جنبش ملی اسلامی ایران با وجود بقاء نظام سلطنتی غیرقانونی با هیچ ترکیب حکومتی موافقت نخواهد کرد. ۳- نظام حکومت ملی ایران باید بر اساس موازین اسلام و دموکراسی و استقلال به وسیله مراجعه به آراء عمومی تعیین گردد.»؟
در آن دیدار بار دیگر آیتالله خمینی استدلالهای خود را درباره چرایی فرصت ندادن به محمدرضا پهلوی شرح داد و آینده ایران را با وجود شاه، ادامه وضعیت گذشته، ستمگری، قانون گریزی، اختناق و سرکوب دانست. سنجابی گفت که این سند، دستورالعمل آینده جبهه ملی است؛ و پرسید که میتواند آن را علنی کند؟ آیتالله گفت از همین در که بیرون رفتید اعلام کنید.
این دیدار بعدازظهر امروز انجام گرفت و امام خمینی پیش از انتشار بیانیه سه مادهای جبهه ملی، در اطلاعیهای به مناسبت حمله نظامیان به دانشگاه تهران یادآور شد که هدف اسلامی این انقلاب برچیده شدن سلطنت پهلوی و برپایی جمهوری اسلامی با مراجعه به آرای همگانی است؛ و راه هر فرد یا گروهی که به این هدف باور ندارد، از ملت ایران جدا است.
دیروز/ سیزدهم آبان به مناسبت سالروز تبعید امام خمینی از ایران به ترکیه، تظاهرات گستردهای در کشور رخ داده بود. با اینکه تظاهرات تهران، پراکنده، و در مقایسه با شهرهای دیگر حجم کمتری داشت، اما گشودن آتش مأموران حکومتنظامی به روی دانشجویان و دانشآموزانی که در دانشگاه تهران گرد آمده بودند، فیلمبرداری از این رخداد و نمایش آن در بخش خبری تلویزیون، تأثیر شگرفی در بین مردم ایران گذاشته بود. امام خمینی در اطلاعیهاش از مردم خواست که اعتصابات را تا برافتادن کرسی سلطنت شاه ادامه دهند و به اعتصابکنندگانی که دچار زیان و محرومیت شدهاند، کمک کنند. او فرماندهان نیروهای سهگانه ارتش را در پیوستن به جبهه مردم و سرپیچی از فرمان شاه تشویق کرد و در پایان نوشت که «عزیزان من! صبور باشید که پیروزی نهایی نزدیک و خدا با صابران است. خود و فرزندان نسل آتیه را سرافراز کنید که ایران امروز جایگاه آزادگان است.»
آیتالله برخی از مضامین اطلاعیه امروز خود را در گفتوگو با خبرنگار رادیو تلویزیون هلند نیز باز گفت و این را هم افزود که برنامه ما برای سرنگونی شاه ادامه اعتصابات و تظاهرات است و به خواست خدا با همین روش به نتیجه خواهیم رسید. «و اگر چنانچه دیدیم قابلحل نیست، مبارزه مسلحانه را موردبررسی قرار خواهیم داد.»
امام خمینی امروز اطلاعیه دیگری را نیز خطاب به مردم مسلمان مناطق کردنشین ایران نوشت. در ده روز گذشته بسیاری از شهرهای دو استان کردستان و کرمانشاه ملتهب بود و در این بین چماقداران در پاوه، سنندج و سرپل ذهاب خون شماری از مردم آن نواحی را ریخته بودند. در پاوه ۱۸ تن، در سنندج حدود ده نفر و در سرپل ذهاب ۶ شهروند کشته شده بودند. اطلاعیه آیتالله با سلام به برادران اسلامی کردستان شروع شد و چنین ادامه یافت: «ما از همت بزرگ فرزندان کرد اسلام و از جوانان برومند آزادیخواه و استقلالطلب آن سامان تشکر و تقدیر میکنیم. ما و شما در صف واحد در مقابل طاغوت به پا خاسته و از کیان اسلام و کشور بزرگ اسلامی دفاع میکنیم.
پیجویی از شورای انقلاب
سفر آقایان مطهری و بهشتی به نوفللوشاتو را باید مختصر و مفید دانست. یکی از مواردی که امام خمینی با آنان در میان گذاشت، تعیین اعضای شورای انقلاب بود. آیتالله گفته بود که پس از بازگشت به ایران با همفکری دیگر معتمدان، افرادی را برای عضویت در این شورا پیشنهاد کنید. پیش از آن نظر مهدی بازرگان را در این مورد گرفته بود. او چشمانتظار رسیدن نامها بود. زمان را برای تشکیل شورای انقلاب تنگ میدید. وقتی خبری نشد، چهاردهم آبان در نامهای به آقای بهشتی یادآور گردید که «وقت دارد سپری میشود و من خوف آن دارم که با عدم معرفی اشخاص، مفسده پیش آید.» او نوشت که بنا بود پس از رسیدن آقای مطهری به ایران و مشورتهای موردی و گروهی، اسامی اعضاء شورای انقلاب را پیشنهاد کنید؛ منتظرم؛ شتاب کنید.
اکبر هاشمی رفسنجانی مینویسد که پیش از رسیدن این نامه، آقایان مرتضی مطهری، سید محمد حسینی بهشتی، محمدجواد باهنر، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و من به عنوان اعضاء اولیه این شورا انتخاب شده بودیم، «ما در حال بررسی نفرات موردنظر برای پیشنهاد به امام بودیم که ایشان طی نامهای که در تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۵۷ به آقای بهشتی نوشتند، از تأخیر در معرفی افراد دیگر گله کردند و خواستار تسریع در این امر شدند. ایشان حتی در نامه دیگری به آقای حسین نوری همدانی با بیان شرایطی برای اعضای شورای انقلاب، از وی خواستند که در قم مطلب را مطرح و بیدرنگ… حداقل ده نفر را تعیین و به ایشان معرفی کنند. خود ما در اولین قدم با آقای مهدوی کنی صحبت کردیم و پس از تأیید امام، ایشان به جمع ما پیوست و بعد هم به همین ترتیب، آیتالله طالقانی و آیتالله خامنهای به عضویت شورا درآمدند.»
چهار قله ایمانی
نکته شایان یادآوری در اینجا، دستاورد نظری آیتالله مرتضی مطهری از استاد دیرین خود، امام خمینی، پس از بازگشت به ایران بود. دیدگاه تازه او فراتر از آن چیزی بود که در دوازده سال شاگردی امام به دست آورده بود. «وقتی [از پاریس] برگشتم، رفقا پرسیدند: چه دیدی؟ گفتم: چهار تا… امن [ایمان آورد] دیدم: امن بهدفه. به هدفش ایمان دارد. دنیا جمع بشوند نمیتوانند او را از هدفش منحرف کنند. امین بسبیله. به راهی که برای هدف خودش انتخاب کرده ایمان دارد. امکان ندارد او را از این راه منصرف کرد؛ شبیه همان ایمانی که پیغمبر به هدفش و به راه خودش داشت. و امن بقوله. من دیدم در همه رفقا و دوستانی که من سراغ دارم احدی به اندازهایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد. افرادی به ایشان میگویند کمی آرامتر، مردم سرد میشوند، مردم از پا درمیآیند. میگوید: مردم اینطور نیستند که شما میگویید؛ من مردم را از شما بهتر میشناسم. از همه بالاتر: امن بربه. در جلسه خصوصی، ایشان به من گفت: فلانی این ما نیستیم [که این نهضت را ایجاد کردهایم.] من دست خدا را حس میکنم.»
توی دهن شوروی…
روزنامه پراودا، نشریه رسمی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی، در مقالهای، ضمن حمایت از محمدرضا پهلوی به رهبران مذهبی انقلاب ایران حمله کرد. خبرگزاری فرانسه این خبر را از مبدأ مسکو منتشر کرد و موضع کاخ کرملین را نسبت به حوادث ایران چنین نوشت: بهترین اصلاحات، اصلاحاتی است که به دست شاهنشاه انجام گردد. پراودا نوشت که رهبران مذهبی ایران برای رسیدن به هدفهای ویژه خود تودههای مردم را وادار به شورش کردهاند.
اقدام پراودا در چاپ چنین گزارشی، پاسخ به حملات پیاپی امام به کمونیسم بود. محتوای سخنان امروز او تکرار مضامین پیش گفته در همین مورد بود. تأکید آیتالله بر اینکه اسلام افیون توده نیست، به احتمال زیاد پاسخی به این ادعای مارکس بود که «دین، افیون تودههاست.» شاید هم پراودا، که ارگان مریدان مارکس بود، در مقالهاش این جمله پیامبر بیدینان را آورده بود. سخنان امام با یک پرسش به پایان رسید. «این قیامی که در ایران شده است و نهضتی که الآن بالفعل شده است، این نهضت، نهضت اسلامی است یا نهضت دیگری؟ این نهضت اسلامی به برکت اسلام پیدا شده است؛ داد اسلام است [که] بلند شده است و دارد با مشت میزند توی دهن شوروی یا توی دهن آمریکا. این افیون است؟»
دولت نظامی
مشاهدات مستقیم ویلیام سولیوان، سفیر ایالاتمتحده آمریکا در ایران، او را وادار به فرستادن گزارشی به وزارت امور خارجه کشورش کرده بود؛ با این مضمون که شاه ایران دو راه پیش رو دارد؛ استعفا یا تشکیل دولت نظامی. در پی این هشدار، کاخ سفید جلسه اضطراری گذاشته، نتیجه این نشست را زیبیگنیف برژینسکی، مشاور امنیت ملی آمریکا، تلفنی به محمدرضا پهلوی گوشزد کرده بود: «به نظر من مشکل شما این است که باید دست به یک سلسله اقدامات خاصی بزنید که اقتدار شما را به نحو مؤثر نشان دهد. شاه بهسادگی پاسخ داد: چشم.»
توصیه مشاور امنیت ملی آمریکا چیزی جز موافقت آمریکا با برپایی یک دولت نظامی نبود. فردای حوادث روز سیزدهم آبان در تهران، برخی سینماها، بانکها، اتوبوسهای شرکت واحد و اماکن عمومی پایتخت آتش زده شد. همزمان شایع شده بود که برخی پادگانها سقوط کرده، کودتایی در راه است. غلامعلی اویسی، فرماندار نظامی تهران، به مأموران خود دستور داد دخالتی در جلوگیری از تخریبها و آتش زدنها نکنند. سفیر انگلیس، آنتونی پارسونز، حوادث چهاردهم آبان تهران را زیر سر عوامل حکومت دانست. با زمینه فراهم شده، دولت هفتاد روزه جعفر شریف امامی در چهاردهم آبان، استعفا داد، و دولت نظامی به نخستوزیری ارتشبد غلامرضا ازهاری روی کار آمد.
از نخستین کارهای این دولت اشغال روزنامههای پرشمارگان تهران و تصرف ساختمان رادیو تلویزیون ملی ایران توسط نظامیان بود. بخشنامههایی برای شدت عمل مأموران مسلح با مردم معترض صادر شد و گروهی از رهبران تظاهرات و راهپیماییهای اخیر دستگیر شدند
آن روز محمدرضا پهلوی پیامی را خواند که از رادیو تلویزیون نظامی پخش شد. او با صدایی گرفته و درمانده گفت که همه کوشش خود را برای تشکیل یک دولت ائتلافی انجام داده، اما پس از اینکه ناممکن بودن آن روشن شد، تن به روی کار آوردن دولت نظامی داده است. او سوگند پادشاهی خود را برای حفظ تمامیت ارضی کشور، وحدت ملی و نگهبانی از مذهب شیعه تکرار کرد و قول داد که بیقانونیها، ظلم و فساد گذشته بازنگردد؛ قول داد پس از برقراری آرامش، یک دولت ملی، همراه با آزادیهای اساسی و انجام انتخابات آزاد بر سر کار آید و قانون اساسی مشروطه به صورت کامل اجرا گردد؛ گفت که پیام انقلاب شما را شنیدم؛ او خود را آماده شنیدن راهنمایی رهبران روحانی خواند.؟
یکی از جملات شاه این بود: «من در اینجا از آیات عظام و علمای اعلام، که رهبران روحانی و مذهبی جامعه و پاسداران اسلام و به خصوص مذهب شیعه هستند، تقاضا دارم تا با راهنماییهای خود و دعوت مردم به آرامش و نظم برای حفظ تنها کشور شیعه جهان بکوشند.» پانزده سال پیش از پخش این سخنان از رادیو و تلویزیون، «آیات عظام و علمای اعلام» و در رأسشان، آقای خمینی، با احترام مطالبی را، آن هم در چارچوب قانون اساسی، با او در میان گذاشته بودند؛ شاه جواب داده بود: «توفیق شما را در هدایت عوام خواستارم.».
امام خمینی در سخنرانی امروز، که سراسر پاسخ به پیام شاه بود، با اشاره به همین موضوع گفت: «یک دفعه وقتی جواب کاغذ مراجع را میدهد، مینویسد شما بروید ارشاد عوام را بکنید! . به ایشان باید گفت ما ارشاد عوام را کردیم. عوام الآن هدایت شدند و ارشاد شدند و شما خواب بودید.»
امام در تشریح گفتههای شاه او را به گربه داستان موش و گربه عبید زاکانی تشبیه کرد. آیتالله گفت که توبه شاه بسان توبه همان گربه است، مانند توبه گرگ است. آیتالله گفت که راه آشتی بسته شده است؛ راه چاره سقوط نظام سیاسی پادشاهی، و قطع کردن دست آمریکا، انگلیس و شوروی از سفره ایران است.
امروز شبکه سی بی اس آمریکا، روزنامه یونانی توویما، روزنامه لبنانی المستقبل، و شبکه دو تلویزیون آلمان نیز با امام مصاحبه کردند. سؤالها درباره پیام شاه، روی کار آمدن دولت نظامی و آینده روابط ایران و آمریکا بود. پاسخ این بود که «ایشان [شاه] بدون اینکه خودشان را خیلی زحمت بدهند باید بروند تا ملت خودش تکلیف کشور را تعیین کند.» درباره روابط با آمریکا هم امام گفت که بستگی به رفتار آمریکا دارد. اگر همچون امروز باشد رفتار ما با او خصمانه خواهد بود و اگر به دولت اسلامی ایران احترام بگذارد، همان احترام را نشان خواهیم داد.
واکنش مکتوب
صادق طباطبایی گفته است «پس از روی کار آمدن دولت نظامی و سخنرانی شاه، امام با گروهی از کارگزاران حاضر در نوفللوشاتو مشورت کرده، دیدگاه آنان را جویا شد و پس از شنیدن همه نظرها با خونسردی گفت که شاه باید برود؛ و افزود که این آخرین شگرد او نخواهد بود، و باید با قدرت در برابر حکومت او ایستادگی کرد؛ و اگر در داخل هماهنگ کار شود و در بیانیهها و مصاحبهها تردید و سستی روی ندهد، عمر دولت نظامی به درازا نخواهد کشید. قرار شد ایشان پیامی برای ملت صادر کنند و در بین متقاضیان مصاحبه، چند رسانه برجسته را انتخاب کنیم و بقیه خبرنگاران ما را به سخنرانی ایشان که روز بعد در اجتماع میهمانان و دانشجویان ایراد خواهند کرد ارجاع دهیم.»
روز ۱۶ آبان، امام خمینی در پیامی به ملت ایران بر مواضع پیشین خود تأکید کرد: سرنگونی نظام سیاسی حاکم بر ایران و برپایی جمهوری اسلامی با مراجعه به آراء عمومی او در این اطلاعیه ادامه اعتصابات و سرپیچی از خواستههای دولت نظامی تا مرز فلج کردن دستگاههای دولتی را ضروری خواند.
انتقال، چاپ و توزیع این پیام در ایران، شاید به دوازده ساعت رسیده باشد.
دگرگونی اخیر ایران، به شوق و تقاضای مطبوعات و شبکههای تلویزیونی برای گفتوگو با امام خمینی افزود. فرصت پذیرفتن همه آنان نبود، اما به خبرگزاری آسوشیتدپرس آمریکا، مجله اشپیگل آلمان، روزنامه دی ولت کرانت هلند و جریده فایننشال تایمز انگلیس تکتک پاسخ داده شد. همه از درمان وضع موجود ایران پس از روی کار آمدن دولت نظامی پرسیدند. امام گفت که برپایی دولت نظامی، سرنگونی شاه را شتاب خواهد بخشید؛ پیکره ارتش دیر یا زود به آغوش ملت خواهد پیوست؛ پیشنهاد من برای آینده سیاسی ایران، برقراری نظام جمهوری اسلامی از طریق همهپرسی است؛ در جمهوری اسلامی اقلیتهای مذهبی از حقوق طبیعی خود بهرهمند خواهند شد؛ زنان حق دخالت در سرنوشت خویش را خواهند داشت و از نظر حقوق اساسی تفاوتی میان آنها و مردان نخواهد بود؛ سیاست کلی بر مبنای حفظ آزادی، استقلال و منافع مردم خواهد بود.
غفلتهای تاریخی
ازجمله کسانی که امروز/ شانزدهم آبان برای دیدن امام خمینی به نوفللوشاتو رسیدند، دانشجویانی از آلمان غربی و انگلستان بودند. همچنین گروهی از کار آموزان شاغل به تحصیل رادیو تلویزیون ملی ایران در آلمان غربی به پاریس آمدند و با شرکت در نماز جماعت شنوای سخنان آیتالله شدند. همه آنان شنیدند که آقای خمینی از مشاهدات پنجاه سال گذشته خود به عنوان غفلتهای بزرگ تاریخی یاد کرد. نخستین آنها در زمان سید حسن مدرس بود. او گفت که مدرس مرد بزرگ و سیاست ورزی بود که با منطق، اطلاعات خوب و شجاعت میتوانست «شر این خانواده کنده بشود.» اما از او پشتیبانی نکردند. تأسف بیشتر من به زمان اشغال ایران توسط متفقین بازمیگردد. اگر رجلی از رجال سیاسی یا روحانی و گروههایی از مردم همصدا میشدند و در رد پسر رضاشاه همصدا میشدند، مسیر تاریخ ایران تغییر میکرد. قوامالسلطنه/ احمد قوام نیز توانایی سرنگون کردن این سلطنت را داشت، اما دچار ضعف نفس بود. «از او بالاتر دکتر مصدق بود. او برای مملکت میخواست خدمت کند، لکن اشتباه هم داشت. یکی از اشتباهاتش این بود که آن وقتیکه قدرت دستش آمد، این را خفهاش نکرد که تمام کند قضیه را میتوانست، اما با وادار کردن نمایندگان مجلس به استعفا و انحلال مجلس دچار اشتباه شد و این فرصت را به شاه داد که در غیاب مجلس شورای ملی نخستوزیر تعیین کند. اینها غفلتهای بزرگ تاریخ ما بود. «اگر این غفلتها نشده بود… ما حالا ابتلای به این صحبتها… نداشتیم؛ و نه من اینجا بودم و نه آقایان. همه سر کار خودشان، در مملکت خودشان بودند.» آیتالله افزود که من از اشتباهات گذشته میترسم؛ میترسم همان غفلتها تکرار شود. بنابراین نمیتوان به خاموشی این انقلاب رضایت داد؛ انقلابی که مانند آن در تاریخ دیده نمیشود. رضایت دادن به بقای شاه و خاندان او یعنی اسارت و ماندن زیر چکمه بیگانگان.
آزادی اجباری
آیتالله خمینی در دو سخنرانی روز هفدهم آبان نیز به تشریح گفتههای سه روز پیش شاه پرداخت و همه بخشهای آن را تجزیه و تحلیل کرد. برای نمونه، محمدرضا پهلوی در آنجا که گفته بود «من از شما هموطنان عزیزم میخواهم تا به ایران فکر کنید. همه به ایران فکر کنیم. در این لحظات تاریخی بگذارید همه با هم به ایران فکر کنیم؛» و یا ازهاری، رئیس دولت نظامی، نیز همان تعبیر را در آغازین روز کار خود تکرار کرده بود، در این باره گفت که ما سالهاست به ایران میاندیشیم. این انقلاب، یعنی اندیشه ملت به ایران؛ نجات کشور، یعنی اندیشیدن به ایران؛ اما اگر منظور شاه از فکر کردن به ایران، فرصت دادن به او و پذیرش ادامه سلطنت باشد «خدا میداند… اگر ملت ایران به این آدم مهلت بدهد ضربهای میزند که دیگر سر بلند نکنید.» او اظهارات شاه را مبنی بر اینکه اگر من نباشم ایران تجزیه شده، یا به دامن ابرقدرتها میافتد، بچهگانه توصیف کرد. امام در بخش دیگری که به توصیف شیوه زمامداری پیامبر اسلام پرداخت، در نفی این نظر که حکومت اسلامی، حکومتی دیکتاتوری است، گفت که حکومت اسلامی، حکومت قانون است. اگر زمامدار یا شخص اول در چنین حکومتی خلاف کند، ظلمی نماید، حتی سیلی به صورت فردی بزند، در قانون اسلام معزول است؛ شایستگی زمامداری ندارد؛ قانون میتواند او را احضار کرده، محاکمه کند، وقتی از حکومت اسلامی میگوییم، یعنی کسانی بر قدرت برسند که تا اندازهای شبیه حاکمان حقیقی ما پیامبر اسلام و حضرت علی علیهالسلام باشند؛ دستکم تقوای سیاسی داشته باشند و اموال مردم را به هدر ندهند؛ دست به اموال مردم دراز نکنند، آیتالله افزود که میگویند حکومت اسلامی با آزادی زنان مخالف است، با سینما سر جنگ دارد، از تمدن گریزان است. او تأکید کرد ما فقط با فساد مخالفیم، نه آزادی زنان، نه سینما، نه تمدن.
توجیه آمریکا در اجرای حقوق بشر توسط شاه، پس از برقراری دولت نظامی، اصلیترین نکته او در سخنرانی دوم بود. امام از قول سخنگوی کاخ سفید گفت که میگویند روی کار آمدن دولت نظامی، مقدمه دمکراسی است. یعنی پس از سرکوب قیام مردم توسط نظامیان شاه به گسترش دمکراسی، توسعه آزادیها در جهت رعایت حقوق بشر روی خواهد آورد.
«سخنگوی کاخ سفید نمیفهمد این حرفها را میزند یا از روی اطلاع و بینش و التفات است؟» آیتالله گفت که معنی حرف آمریکاییها این است که شاه میکوشد آزادی بدهد، اما ملت نمیخواهند، پس باید توسط دولت نظامی سرکوب شوند، نظم برقرار شود، سپس به آنها آزادی داده شود! آقای خمینی دم زنندگان از حقوق بشر را، توجیه گران دولت نظامی ایران، حامیان حکومت سلطنتی شاه، و درواقع صاحبان منافع اقتصادی و سیاسی در ایران خواند و افزود که هیچ حکومتی نمیتواند مدعی حقوق بشر و نگهبان آن باشد مگر اینکه خود را در برابر یک قدرت بزرگ، که آن ذات حضرت حق است، مسئول بداند.
آینده قراردادهای ایران
گفتوگو با مجله هفتگی آمستردام نیوروو هلند و رادیو تلویزیون آن کشور از مصاحبههای هجدهم آبان امام خمینی بود. البته امروز خبرگزاری پارس متن گفتوگوی روزنامه بیلد سایتونگ آلمان را با امام خمینی، از مبدأ بن مخابره کرد. یکی از پرسشهای مطرح شده درباره سهم بیست و پنج درصدی ایران در شرکت صنعتی کروپ آلمان بود. و اینکه آیا دوستان شما به قرارداد ساختن شش فروند زیردریایی و همچنین نیروگاههای هستهای عمل خواهند کرد؟ امام در جواب گفت که تمام قراردادهایی که شاه بسته است فاقد اعتبار است، زیرا وی بدون انتخابات به قدرت رسیده است. «در مورد تمام این قراردادها بایستی مجدداً مذاکره شود.» آیتالله پاسخ مشابهی هم به آمستردام نیوروو داد. «در مورد تحویل کشتی هلندی به نیروی دریایی ایران، درحالیکه کشور بهشدت از طرف آمریکا مسلح شده است چه فکر میکنید؟» او گفت که سیاست خارجی ایران بر بنیان استقلال و حفظ مصالح و منافع مردم ایران تنظیم میشود، «ولی در خصوص اینگونه مسائل، مسئولین فنی دولت منتخب در آینده آنها را بررسی میکنند و دولت تصمیم میگیرد.»
همیاری با خانوادههای آسیبدیده
استقرار دولت نظامی تأثیری در گردهم آیی ها، تظاهرات و راهپیماییهای خیابانی و اعتصابات نگذاشت. بررسی رخدادهای پنج روز نخست این دولت نشان میدهد که در رفتار همگانی ملت، پیش و پس از پانزدهم آبان ۱۳۵۷، تغییری پدید نیامد. حتی ضرب شست دولت نظامی در به خون نشاندن حدود بیست تن از شهروندان زنجانی، همدانی و آملی نتوانست در آهنگ عمومی مردم تأثیرگذار باشد. ناظران خارجی نیز در بیاثر بودن دولت نظامی شاه، آن هم در سومین روز استقرار، چنین نوشتند: «آیتالله خمینی پیروزمندانه به ایران بازمیگردد و مرتبتی مانند گاندی به دست میآورد و در قانون اساسی جدید، رژیم سلطنتی به جمهوری اسلامی تبدیل میشود.» این جمله، بخشی از نوشته ویلیام سولیوان، سفیر آمریکا در ایران بود. او عنوان گزارش خود به وزارت امور خارجه کشورش را «فکر کردن به آنچه فکر نکردنی است» گذاشت. او میدانست که مقامات آمریکا دوست ندارند به سقوط شاه فکر کنند، اما او توصیه کرد که باید به این موضوع اندیشید. «سیاست موجود، یعنی اعتماد به شاه و تکیهبر ارتش در مقابله با تهدید خمینی، تنها راه مطمئنی بود که تاکنون در پیش گرفته بودیم، اما اگر این راه به شکست منتهی شود و شاه مجبور به کنارهگیری گردد، ناگزیر باید در اندیشه فکر کردن به آنچه فکر نکردنی است باشیم.»
امام خمینی در کوران اخبار ایران بود. میدانست که شور فداکاریها و جانبازیهای مردم فروکش نکرده، اعتصابها رو به گسترش است. ازاینرو در پیامی خطاب به روحانیان و علمای ایران نوشت که همه ما در سوگ کشتهشدگان و مجروحان هر روزه ایران هستیم؛ خانوادههایی بیسرپرست شدهاند؛ اعتصابها و تعطیلات عمومی، گروههایی از کارمندان و کارگران و کاسبان را به سختی انداخته است. «از حضرات آقایان تقاضای محترمانه دارم که در تمام شهرستانها و توابع آنها، هیأتهایی را که مورد وثوق هستند، انتخاب، و مقرر فرمایید تا نیاز نیازمندان را، چه از حیث جراحی و چه از حیث فقدان سرپرست، و چه در اثر گرفتاریهای اقتصادی که در اثر اعتصابات و تعطیلات به حق خود با آن دست به گریباناند، برطرف» نمایند. او به وکلای خود اجازه داد تا نیمی از سهم امام علیهالسلام را در این راه هزینه کنند. آیتالله هر آنچه در اختیارش بود برای یاری به اعتصابکنندگان بخشیده بود.
روزی که متوجه حضور حبیبالله عسگراولادی در نوفللوشاتو شده بود، گفته بود به دیدنش بیاید. من به همراه امام داخل خانه رفتیم و بعد از مدتی که خدمت ایشان بودم، ایشان بغچه ها و دستمالهایی را آوردند، باز کرده، فرمودند: اگر میخواهید بروید، این چیزها را ببرید. خانمها و دختران زیادی انگشتر و النگو، گردنبند و زیورآلات خود را برای ایشان آورده بودند. مقداری پول ایرانی و مقداری ارز خارجی هم بود. فرمودند: اینها را ببرید. من عرض کردم که شما در اینجا بیشتر به اینها نیاز دارید؛ مردم اینها را دادهاند که شما اینجا مصرف بفرمایید. امام فرمودند: من که خرجی ندارم، اما شنیدهام که وضع اعتصابیها در کشور بد است؛ اینها را ببرید و بفروشید و مصرف اعتصابیون کنید. من همه اینها را در یک بسته بزرگ قرار دادم و بیرون آمدم.»
دستگیری شرکای کوچک
نخستین کار دولت نظامی برای جلب افکار عمومی و کاستن شور و هیجان مردم از ادامه اعتراضها و مخالفتها، دستگیری گروهی از دولتمردان بود. جعفر شریف امامی، نخستوزیر پیشین، چنین کاری را با بازداشت چند سرمایهدار متهم به قتل و دستاندازی به اموال عمومی آغاز کرده بود، اما اینک خبر از دستگیری نعمتالله نصیری، رئیس پیشین ساواک؛ عبدالعظیم ولیان، استاندار خراسان و تولیت آستان قدس رضوی؛ جعفرقلی صدری، رئیس شهربانی؛ و شماری از وزیران؛ رؤسای ادارات و سازمانهای دولتی داده میشد. ازجمله بازداشتشدگان امیرعباس هویدا، نخستوزیر سیزده ساله محمدرضا پهلوی، بود.
همان روز دستگیری/ شانزدهم آبان، آنتونی پارسونز، سفیر انگلیس در تهران، به دیدار شاه رفته، درباره بازداشت دوست دیرینهاش، هویدا، گفته بود: «او سیزده سال نخستوزیر شاه بوده است. توقیف او در حکم توقیف شاه است؛ محاکمه او در حکم محاکمه شاه است؛ و محکومیت او محکومیت شاه تلقی خواهد شد. به دنبال این بیان صریح من، سکوتی طولانی برقرار شد و شاه بالاخره زیر لب مطلبی درباره عدم تمایل خود به انتقامجویی سیاسی گفت… به شاه گفتم که اگر او واقعاً خواهان مبارزه با فساد است باید از این موضوع آگاه باشد که در تهران شایع است افراد خانواده سلطنتی، که تقریباً همه آنها از کشور خارج شده بودند، قصد دارند پس از استقرار دولت نظامی به تهران مراجعت کنند و کارهای تجاری خود را سر بگیرند. همه فکر میکنند که خانواده پهلوی در مرکز دایره فساد قرار دارد. چهره شاه درهم رفت.»
آنچه که امام خمینی در سخنرانی هجدهم آبان گفت درباره همین موضوع بود؛ شریک بزرگ، شرکای کوچک را دستگیر کرده است؟ آیا این کار جرم شریک بزرگ را پاک میکند؟ مردم ایران به همان دلیلی که شریکان کوچکتر بازداشت شدهاند، به دنبال شریک بزرگ هستند؛ در حال مؤاخذه او هستند. آیتالله گفت که امکان ندارد شاه از کارکرد مجرمانه دولتمردان خود در دو دهه گذشته بیخبر بوده باشد و اگر فرض شود که «هیچ اطلاعی تا چند ماه قبل از حال این آدم که نخستوزیر شما بود و در کارها دخالت داشت و مشاور شما بوده و همه کارها را با نظر و فرمان مبارک انجام میداد نداشت و همین چند روز و چند ماه شما مطلع شدی لیاقت اینکه در این پست باشید. نداری. آدم نالایقی هستی، لکن مطلع بودی
سامانه پیامک : ۳۰۰۰۸۸۳۰۳۰۳۰۰۰پست الکترونیک: info@zakernews.ir